-
من و تو انسان را رعایت کردهایم
دوشنبه 17 تیرماه سال 1392 08:26
... آنگاه که خوشتراشترین تنها را به سکه سیمی توان خرید، مرا - دریغا دریغ - هنگامی که به کیمیای عشق احساس نیاز میافتد همه آن دم است همه آن دم است . قلبم را در مجری کهنهئی پنهان میکنم در اتاقی که دریچهئیش نیست . از مهتابی به کوچه تاریک خم میشوم و به جای همه نومیدان میگریم . آه من حرام شدهام ! با این همه-أی قلب...
-
جهانی را به تسلیم وا داشته ای
یکشنبه 16 تیرماه سال 1392 08:25
جهانی را به تسلیم وا داشته ای با پیراهنی سفید بی تابِ گریختن از دستِ بندِ رخت ! "رضا کاظمی" -------------------------------------------------------------- دفتر عشق: روزی دوباره تو را خواهم کشید... روزی تو را دوباره خواهم کشید ولی این بار نه روی بوم خیالم، روی قلبم، اگر شد با عشق، نشد با حسرت، نشد با اشک ،نشد...
-
پرواز خواهم آموخت
یکشنبه 16 تیرماه سال 1392 08:24
آن دم که دریا و آسمان گم شود پرواز، خواهم آموخت پیش از آن که چشمانِ تو دوباره باز شود. از: کیکاووس یاکیده --------------------------------------------------------------- لینک مفید: نقشه آنلاین ترافیک شهر تهران: اینجا + صفحه جالب و مفیدی هست. هر 5 دقیقه آپدیت میشه. این نقشه، خصوصا برای اون دسته از افرادی که با تلفن...
-
از القاب آینه دور است!
یکشنبه 16 تیرماه سال 1392 08:23
... حالا هیچ ! حالا گو فرق میان پسین و هوای بارانی هم هیچ ! وقتی که من ترا دوست میدارم نه چراغی به خانه بیاور نه چتری که از کوچه ناشناسی بگذری، سایه به سایه هر سنگی از اضطراب تو میفهمد که کار از کار گذشته است . حالا هیچ ! حالا تنها به تو میاندیشم شاید تولد یک ستاره از خوابِ معجزه مفهوم جفتِ جهان را برای تجردِ این...
-
ما حتما عاشق همیم...
شنبه 15 تیرماه سال 1392 07:39
دستم را زیر سرم می گذارم و به خواب می روم من و دستم هر شب خواب تو را می بینیم عزیزم ما حتما عاشق همیم که این همه از هم دوریم . "زنده یاد غلامرضا بروسان " از کتاب: در آب ها دری باز شد --------------------------------------------------------------------- دفتر دل: هرگز اجازه ندهید کسی الویت شما باشد درحالی که...
-
کمال اندوه
شنبه 15 تیرماه سال 1392 07:38
من حتی صدای کو ه ها را می شنوم که روی کناره های آبی شان بالا و پایین می پرند و قهقهه می زنند و کمی پایین تر توی آب ماهی ها گریه می کنند و اشک شان رودخانه می شود شب های مستی به صدای آب گوش می دهم و اندوه آن قدر عظیم می شود که صدای ساعتم می شود دست گیره ی کمدم می شود تکه کاغذ روی زمین می شود پاشنه کش کفش می شود با یک...
-
تو رویاها را ورق بزن ای روشن
شنبه 15 تیرماه سال 1392 07:36
... اینجا همهی آبهای روان مشتاق سپیدهدم دریایند ما تشنهایم ! ساعت شما چند است!؟ باشد، که زندگی زندگیست . امروز در دست من و دوش در دست تو و فردا ... مال دیگریست، تنها به یاد آر که رویاها نمیمیرند . سفر اینگونه آغاز میشود روشنتر از این تماشا تنها نوشتن است که مرگ را پشت درِ اتاق و آینه مشغول شمردن کلمات خواهد...
-
به امید دیدار تو روان هستم
چهارشنبه 12 تیرماه سال 1392 08:49
چه خوب بود اگر بین من و تو نه رودی بود و نه کوهی و نه سایهی هیچ ناامیدی و نه هیچ آفتاب تند سوزانی بین ما فقط راهی بود هموار و صاف و روشن که قلبهای ما را به هم میپیوست که تنهای ما را به هم میپیوست ولی دیگر مرا امید رفتن به چنین راهی نیست و چشمم از دیدن پستی و بلندی راهها و ناهمواریهایشان فرسوده است گامهایم از...
-
تجزیه!
چهارشنبه 12 تیرماه سال 1392 08:45
دارم به اجــزای تشکیــل دهنــدهام، تجــزیــه مــیشــوم ! آب، بــاد، خــاک و ایــن آتــش کــه تــو بــه جــانــم انــداختــهای . . . "کامران رسول زاده" از کتاب: «فکر کنم باران دیشب مرا شسته, امروز توام» -------------------------------------------------------- لینک روز: ۱۲ تیر – صبحات بخیر و رنگی (منبع:...
-
چرا دوستت دارم؟
چهارشنبه 12 تیرماه سال 1392 08:43
بگذار ترجمه ی خوشامد گویی صندلی هایی باشم که تو رویشان می نشینی فکر فنجان هایی را کشف کنم که در معاشقه ی قاشق و شکر به لبان تو فکر می کنند بگذار حروف جدیدی به تو اضافه کنم اضافه کنم به الفبا بگذار خودم را سرزنش کنم و میان تمدن و وحشیگری به عشق برسم چای خوشمزه بود؟ با کمی شیر چطوری؟ مثل همیشه باکمی شکر موافقی؟ اما من...
-
روزهای رفته...
سهشنبه 11 تیرماه سال 1392 07:36
روزهای رفته به چوب کبریت های سوخته می مانند جمع آوری شده در قوطی خویش هر کاری می خواهی بکن آن ها دوباره روشن نمی شود و روزی سیاهی آن ها دستت را آلوده می کند روزهای چوبی ات را باید از همان آغاز بیهوده نمی سوزاندی "فکرت صادق" (ترجمه از رسول یونان)
-
هیچ دل تنگ نبودهام!
سهشنبه 11 تیرماه سال 1392 07:35
هر شب که میخواهم بخوابم میگویم صبح که آمدی با شاخهای گل سرخ وانمود میکنم هیچ دل تنگ نبودهام صبح که بیدار میشوم میگویم شب، با چمدانی بزرگ میآید و دیگر نمیرود . از: کیکاووس یاکیده
-
تن تو معبد ستایش من است
سهشنبه 11 تیرماه سال 1392 07:33
تن تو معبد ستایش من است که بابوسه هام با چشم هام با دست هام به عرش می رسانمش. دهان تو کائنات زیباترین واژگان است معبد وقار و ناز خانه ی پرتقال و خرمالوست با دست هام، خودم پرتقال و خرمالو به دهانت می گذارم بانوی من! بگذار رذیلت های حکیمانه در روزنامه های زرد از یاد برود بگذار نسخه با باد برود. لب های تو وقتی اسم مرا...
-
چنگ میزنم به خیالت!
دوشنبه 10 تیرماه سال 1392 07:52
چنگ میزنم به خیالت ! مشتم را که باز میکنم غمگینتر میشوم ... عطر دستهایت می پرد کدام را نگه دارم؟ ! خیالت را؟ ! عطر دست هایت را؟ ! آن روزهای از دست رفته را؟ ! یا...؟ ! هیچکدام … من خواب و خیال نمیخواهم ! خودت را کم دارم ! یادت که نرفته؟ تو یک آغوش به من بدهکاری ... " شیما سامانفر "...
-
چشمهایت را نبند
دوشنبه 10 تیرماه سال 1392 07:51
تمام راهها را به رویم بستهاند از مژههایت بالا آمدهام چشمهایت را نبند . "روجا چمنکار"
-
حسودم...
دوشنبه 10 تیرماه سال 1392 07:50
حسودم، به انگشتهایت وقتی موهایت را مرتب میکنند حسودم، به چشمهایت وقتی تو را در آینه میبینند و حسودم، به زنی که رد شدن از لنزهای رنگیاش رنگ پیراهنت را عوض میکند چه کار کنم؟ من زنِ روشنفکری نیستم انسانی غارنشینم، که قلبم هنوز در سرم میتپد؛ - که بادی که پنجرههای خانهام را به هم میکوبد، روزی اگر موهای دیگری را...
-
با من راه بیا
یکشنبه 9 تیرماه سال 1392 07:36
با من راه بیا برای تو از بیراهه های زیادی گذشته ام. "نگار الهی" ------------------------------------------------------- دفتر عشق: آغوش هیچ خیالی بوی آشنای بازوانت را نداشت و نجوای هیچ بارانی همصدای لبهای تو نبود اینک تو را ... بیخیال و بیباران کجای این شب حسرت جستجو کنم؟ ! "منبع: نت"
-
زندگی
یکشنبه 9 تیرماه سال 1392 07:35
... به سان رود که در نشیب دره سر به سنگ میزند رونده باش امید هیچ معجزهای ز مرده نیست، زنده باش ... " هوشنگ ابتهاج " (متن کامل شعر در ادامه مطلب) ------------------------------------------------ * امیر هوشنگ ابتهاج سمیعی گیلانی ( زادهٔ ۶ اسفند ۱۳۰۶ ، در رشت، استان گیلان)، متخلص به «ه. الف سایه»، شاعر و...
-
از من مپرس چرا دوستت دارم من
یکشنبه 9 تیرماه سال 1392 07:33
از من مپرس چرا دوستت دارم من تو هم چون شعری که هر چه دروغ میگویی ، زیباتر میشوی از من مپرس از چه تو را میپرستم بتی از سنگی سرد چون بلور بطالت روزی تابستانی بر دریا از من مپرس از تو چرا ناگزیرم ای خون! دقایق آخر! مریم بیشوی! عیسای نازاده صلیب شده را در آغوشت بگیر . "شمس لنگرودی"
-
دسته گل...
شنبه 8 تیرماه سال 1392 07:39
دسته گل را این بار در آغوش تو به آب می دهم هرچه بادا باد عاشقی که حساب و کتاب ندارد . "نگار الهی" ------------------------------------------------------ دفتر عشق: برای بدست آوردنت نمیجنگم ! به تکّدی قلبت هم نمیآیم ! دوستت دارم ، فارغ از داشتنت ... "منبع: perkas "...
-
من باز هم به سفر می روم...
شنبه 8 تیرماه سال 1392 07:38
کولی ها چمدان سفر ندارند. کوچی ها سقفی بر سر ندارند. پرستوها مرزها را نمی شناسند . اما کولی ها و کوچی ها و پرستوها در سفر همراه دارند. همراهان. بیشماران. قاصدک ها تنها سفر می کنند . من پای سفر ندارم. دلی هم ندارم تا قوی دارمش . من باز هم به سفر می روم ... یادت می آید؟ می گفتی خانهُ باد در گودی دستهای رنگ پریده و پشت...
-
شبهای بی تو
شنبه 8 تیرماه سال 1392 07:36
آسمانها، ترانههایی آبی کوه ها، قصه هایی سبز اما این را نمیدانم که زنبق ها از کجا بر دشت باریدهاند؟ دریا، آرزوی آبی من است با آوای مغمومش و باد، کلام شیرینم که گونه ات را میبوسد و لای گیسویت میپیچد. شب، سکوت توست روز، لبخندت. شبهایی که بی تو میگذرند از گیسوی تو درازترند. "فکرت قوجا" (ترجمه از رسول...
-
بی شباهت است...
پنجشنبه 6 تیرماه سال 1392 21:38
بی شباهت است چشمهـــای تو به تمام مردمکان سیاهی که دنیا زاییــده است بر پلکهای تو موجی سوار است آرام و سبک که این را توفانهای سهمگــین اقیانوس ناگزیر میدانند بخشش عظیمیست دستهای تو ... دستهای تو کودکیست که قلبش برای خورشید میتپد و بادبادکش را به باد میدهد ...! "بابک رضایی" (وب دریا گوشه )
-
من فرق کرده ام
پنجشنبه 6 تیرماه سال 1392 21:35
... من فرق کرده ام باید باشی و ببینی اختلاف سر و دستم را دعوای پیشانی مرا با مشت باید باشی و ببینی هر دکمه ای که می افتد سوزنی به فکر پیراهنم فرو می رود. با این آتشی که به پا کرده ام از میان من ای کاش ای کاش رود خانه ای می گذشت. "غلامرضا بروسان" از کتاب: مرثیه برای درختی که به پهلو افتاده است
-
شلوغی پیاده رو
سهشنبه 4 تیرماه سال 1392 11:34
گاهی شلوغی پیاده رو بهانه ی خوبیست که دست های کسی را برای همیشه گم کنی ! درست در لحظه ای که تکه ای از "دوستت دارم " هنوز در دهانت است . " لیلا کرد بچه " ------------------------------------------------------------- دانلود ترانه زیبای AmiTiRata + این ترانه رو سال گذشته توی وبلاگ گذاشته بودم. امروز...
-
تو را دوست دارم
سهشنبه 4 تیرماه سال 1392 11:30
فریاد می کشم: "تو را دوست دارم" تمام کبوتران سقف کلیساها را رها می کنند تا دوباره در لابلای گیسوان من لانه بسازند. "سعاد الصباح"
-
رویای رسیدن به تو...
دوشنبه 3 تیرماه سال 1392 17:28
کاری کن ساحل رویای رسیدن به تو نباشد . در دریا چاره جز عاشق بودن نیست . از: کیکاووس یاکیده -------------------------------------------------------- نقد جالب روزنامه همشهری در مورد فیلم «هوش سیاه» را اینجا بخوانید: بالا رفتن از دیوار اینترنت + چند سالیاااااان اخیر به ندرت پیش اومده که من پای تی وی بشینم و سریال ایرانی...
-
شهری که بعد از تو وطنم شد
یکشنبه 2 تیرماه سال 1392 08:17
همه ی شهرهای دنیا در نقشه ی جغرافیا به نظرم نقطه های خیالی اند مگر یک شهر شهری که در آن عاشق ات شدم شهری که بعد از تو وطنم شد... "سعاد الصباح" -------------------------------------------------------------- زندگی نامه سعاد الصباح: دکتر سعاد محمد صباح، نویسنده، منتقد و از شاعران معروف عرب، در ماه مه سال 1942...
-
دیگر هرگز به آغوشت باز نمی گردم
یکشنبه 2 تیرماه سال 1392 08:17
باید می دانستم عشق مرداب نیست و آغوش زمینگیرت نمی کند دوست دارم دوباره دستم را که دراز می کنم آسمان توی مشتم باشد شبها ستاره بچینم دلم که گرفت با گنجشکها پرواز کنم تو شاید به این حرفها بخندی اما قلبم گواهی می دهد عشق یعنی همین دیگر، هرگز به آغوشت باز نمی گردم "گیلدا ایازی"...
-
تا صبح نشده
یکشنبه 2 تیرماه سال 1392 08:16
تا صبح نشده باید حرف هایمان را زده باشیم این که تو می خواستی روی هر درخت پرنده ای بنشانی درست! یا من به کبوترهایم گفته بودم از درز پیراهنت به آن طرف زمین امن نیست! شاید تصادفی که دست هایت را کشاند توی سرنوشت این شناسنامه دختری بود که انتهای تمام عشق های کتاب را گریه کرده بود! ... "ناهید عرجونی" (متن کامل شعر...