من حتی صدای کو ه ها را می شنوم
که روی کناره های آبی شان
بالا و پایین می پرند و قهقهه می زنند
و کمی پایین تر توی آب
ماهی ها گریه می کنند
و اشک شان رودخانه می شود
شب های مستی
به صدای آب گوش می دهم
و اندوه آن قدر عظیم می شود که
صدای ساعتم می شود
دست گیره ی کمدم می شود
تکه کاغذ روی زمین می شود
پاشنه کش کفش می شود
با یک رسید لباسشویی،
دود سیگاری می شود
به حال صعود از معبد تاک های سیاه
اهمیت زیادی ندارد
یک عشق خیلی کوچک بدک نیست
با یک زندگی خیلی کوچک
چیزی که مهم است
بر دیوارها انتظار کشیدن است
من برای همین زاده شدم
زاده شدم تا در خیابان های مردگان گل سرخ بفروشم.
"چارلز بوکوفسکی"
از کتاب: "سوختن در آب، غرق شدن در آتش"
/ ترجمه ی پیمان خاکسار / نشر چشمه
----------------------------------------------------------------------
لینک مفید:
نقشه تهران، در این سایت میتوانید نقشه تهران را با جزئیات خوب و امکان جستجو مشاهده کنید.
درود نیما جان
دوست نازنینم شعر بسیار زیبایی بود من تا حالاین شعر را ندیده بودم از تو ممنونم که مرا درخواندن این شعر زیبا سهیم کردی
با مهر
عالی