-
انگشت نگاری
شنبه 18 خردادماه سال 1392 07:43
عشق در بازی بازوان ِتو دست به سرت که می کنم از لای انگشت نگاری ها ... تا مو شکافی ِ گیسوانت باور کن خدا هم نظر می دهد وقتی که مانده ام کدامیک از لبانت را دست چین کنم "هومن شریفی"
-
دلم برای کسی تنگ است
شنبه 18 خردادماه سال 1392 07:41
دلم برای کسی تنگ است که آفتاب صداقت را به میهمانی گلهای باغ می آورد و گیسوان بلندش را به بادها می داد و دستهای سپیدش را به آب می بخشید دلم برای کسی تنگ است که چشمهای قشنگش را به عمق آبی دریای واژگون می دوخت و شعرهای خوشی چون پرنده ها می خواند دلم برای کسی تنگ است که همچو کودک معصومی دلش برای دلم می سوخت و مهربانی را -...
-
دلبستگی
شنبه 18 خردادماه سال 1392 07:39
هیچوقت تو را ترک نمیکنم حتا اگر توی این دنیا نباشم . بانوی من ! هر وقت به دوست داشتن فکر میکنم ابدیت و تمامی شبها با نام تو بر سینهام سنجاق میشود . میدانی؟ میدانی از وقتی دلبستهات شدهام همه جا بوی پرتقال و بهشت میدهد؟ "عباس معروفی"
-
زیباترین تعریف خدا
یکشنبه 12 خردادماه سال 1392 11:32
پدرم میگوید: کتاب ! و مادرم میگوید: دعا ! و من خوب میدانم که زیباترین تعریف خدا را فقط میتوان از زبان گلها شنید ... "حسین پناهی" --------------------------------------------------------- دفتر عشق: من تو را میخوانم... و همین ساده ترین قصهی یک انسان است.
-
سکوت را میپذیرم اگر...
یکشنبه 12 خردادماه سال 1392 11:28
سکوت را میپذیرم اگر بدانم روزی با تو سخن خواهم گفت تیره بختی را میپذیرم اگر بدانم روزی چشمهای تو را خواهم سرود مرگ را میپذیرم اگر بدانم روزی تو خواهی فهمید که دوستت دارم "جبران خلیل جبران"
-
فصل آخر
یکشنبه 12 خردادماه سال 1392 11:20
تا آن هنگام که فصل آخر در کتاب زندگی انسانی نوشته نشده هر صفحه و هر تجربه ای مهیج است همه چیز گشوده است و قابل تغییر کسی که تنها به فصل های قدیمی و ورق خورده ی کتاب بیاندیشد نقطه اوج فصل آخر زندگی را از دست می دهد . "مارگوت بیکل"
-
کجای آسمان ببینمت؟
یکشنبه 12 خردادماه سال 1392 11:16
به ساعت من تو تمام قرارها را نیامده ای، کدام نصف النهار را از قلم انداخته ام... قرار روزهای بی قراریام! کجای آسمان ببینمت؟ من از جست و جوی زمین خسته ام... "کامران رسول زاده" از کتاب: «فکر کنم باران دیشب مرا شسته, امروز توام»
-
چشم هایت را خواب می بینم
چهارشنبه 8 خردادماه سال 1392 09:21
چشم هایت را خواب می بینم نگاهت را کابوس هی غریبه هنوز جای تنت روی ... تخت من مانده است به جایت که دست می کشم تو را پیدا نمی کنم نمی دانم در کدام یک از خواب های من جا مانده ای... "سارا کاظمی" ------------------------------------------------------- دفتر عشق: پرنده با انبوه حسرت در قلب خود؛ به تنگ ماهی خیره شده...
-
بیا... چشم های پر حرفت را بیاور
چهارشنبه 8 خردادماه سال 1392 09:20
آغوشت را از کابوس های سر ساعتت پس نگرفتم که رویش دردهایم را بالا بیاورم ... بیا... چشم های پر حرفت را بیاور می خواهم شهرزادترین قصه هایت را به گوشم بیاوری و دنیا برای چند دقیقه در تو خلاصه شود ... بیا... اتفاق در آغوش های بسته می افتد بی آنکه به هیچ کجای تقدیر بر بخورد . "هومن شریفی"
-
پرنده کوچک
چهارشنبه 8 خردادماه سال 1392 09:18
مأوای ما گلبرگ کوچکی ست بازمانده از باغی دور با هزار زمستان دیوانه اش در پی و سهم ستاره از آفتاب تنها تبسم پنهانی ست که در انعکاس تکلم شب جاری ست. خدایا از آن پرندهی کوچک سبز اگر خبر داری بهار امسال را پر از سلام و ترانه کن . از: سید علی صالحی
-
امروز پنجشنبه است
چهارشنبه 8 خردادماه سال 1392 09:15
امروز پنجشنبه است باید شمعِ نامَت را روشن کنم تا چلچراغی از سقف آسمان برویَد . امروز پنجشنبه است باید گیسوانِ خاک را شانه کنم تا در سرخیِ دامنَم خاکستر و استخوان پُر شود . امروز پنجشنبه است باید رؤیاهام را بفروشم تا برایت سرپناه بسازم . آه که امروز چهقدر کار دارم ! "رضا کاظمی" از مجموعه: پابرهنه تا ماه
-
نه منت دریا... نه بی تابی ِ جنگل
سهشنبه 7 خردادماه سال 1392 11:13
نه منت دریا را می کشم نه بی تابی ِ جنگل را می کنم همه را برای تو می آورم ... اگر تو به ارتفاع چوبی این سقف قناعت کنی یقین، دنیا را درون کلبه ای جای داده ام بی آنکه هیچ جغرافیایی از حقیقت به اندازه آغوش تو خبر داشته باشد. "هومن شریفی" ---------------------------------------------------------- دفتر عشق: از عشق...
-
بزرگترین گناه من
سهشنبه 7 خردادماه سال 1392 11:12
بزرگترین گناه من ـ ای شاهزادهی دریا چشم!ـ دوست داشتن کودکانهی تو بود! (کودکان عاشقان بزرگند...) نخستین (و نه آخرین!) اشتباه من زندگی کولی وارم بود! آماده بودنم برای حیرت از عبورِ سادهی شب و روز و برای هزار پاره شدن در راهِ هر زنی که دوستش میداشتم! تا از آن پارهها شهری بسازد و آنگاه...
-
رنگین کمان دلتنگی تو
سهشنبه 7 خردادماه سال 1392 11:03
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 در گوشه ی دنج یکی از همین روزهایی که رنگین کمان دلتنگی تــــــو بر سقف آن خودنمایی می کند، زانو در بغل گرفته ام و سر بر سنگفرش های جادویی نگاه یادگاری تــــــــو ، بر این قاب، خاطره می سایم.... حریر خوشبوی چشمان تـــــــو را بر تنم رخت میکنم و سراپا هوش میشوم برای...
-
با آن که نام شما را بسیار زمزمه میکنم
دوشنبه 6 خردادماه سال 1392 08:32
با آن که نام شما را بسیار زمزمه میکنم، اما در این دقیقه نمیدانم از چه این بهار، در چندمین ماه سال میشکفد . به گمانم کوچهای در بَرزَنِ بادها، بنبست است، ورنه این سوز گزنده را سر بازگشت نبود . از: سید علی صالحی مجموعه: عاشق شدن در دیماه، مُردن به وقت شهریور / نشانیها / شعر 4...
-
آرایش جدیدت
دوشنبه 6 خردادماه سال 1392 08:31
این آرایش جدیدت در شعرهام همه چیز را به هم ریخته! لااقل موهایت را ببند که شعرهام به باد نرود... "کامران رسول زاده" از کتاب: «فکر کنم باران دیشب مرا شسته, امروز توام»
-
نه اینکه بی تو نخندم
دوشنبه 6 خردادماه سال 1392 08:31
نه اینکه بی تو نخندم نه، اما به خدا تمام این خنده های خام بی خیال به یک تبسم کوتاه دیدار چهارشنبه ها نمی ارزند به تبسم ساعت نه صبح یا دقیقتر بگویم نه و بیست دقیقه ی صبح حالا اگر بانگ بیست و بهانه ی ساعت در ازدحام واژه و وزن موازی ترانه نمی گنجد گناهش به گردن تو که من و این دل درمانده را چشم در راه طنین تبسم می گذاشتی...
-
من تشنه ی آتشم
دوشنبه 6 خردادماه سال 1392 08:29
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 من تشنه ی آتشم آن اقیانوس را در جانم سرازیر کن! آن آتشفشان دیوانه را زنجیر از دهانش برگیر و همه را یک جا بر سرم ریز! بگذار بسوزم! بگذار در آن آتش های سیال بگدازم! مترس! آن همه را این همه در سینه ات پنهان مکن! به جان من بریز! این همه در اندیشه ی سلامت و راحت من...
-
ما دوباره سبز می شویم…
دوشنبه 6 خردادماه سال 1392 08:28
من به چشمهای بی قرار تو قول می دهم ریشه های ما به آب شاخه های ما به آفتاب می رسد ما دوباره سبز می شویم … "قیصر امین پور"
-
هزار معبد به یکی شهر
یکشنبه 5 خردادماه سال 1392 12:29
هزار معبد به یکی شهر... بشنو: گو یکی باشد معبد به همه دهر تا من آنجا برم نماز که تو باشی. چندان دخیل مبند که بخشکانیام از شرم ِ ناتوانی خویش: درخت ِ معجزه نیستم تنها یکی درختام نوجی در آبکندی، و جز اینام هنری نیست که آشیان ِ تو باشم، تختت و تابوتت ... "احمدشاملو" از دفتر: حدیث بیقراری ماهان...
-
قاصدک ها شانه خالی کرده اند
یکشنبه 5 خردادماه سال 1392 12:27
قاصدک ها شانه خالی کرده اند دوستت دارم ها توی دلم حیران مانده اند شاید هم راه خانه ات از حافظه باد پاک شده ! هرچه هست کوهها هنوز مثل کوه ایستاده اند زمین هم همچنان گرد است آب هم از آب تکان نخورده فقط انگار کسی عشق را از تمام قصه ها پاک کرده ! "گیلدا ایازی"
-
کسی شبه تو...
یکشنبه 5 خردادماه سال 1392 12:26
قرینه است ، این درخت ُ آن درخت ، بر آبی بی انتهای بالاتر ! تنها جای تو خالی ست ، سبزه قبای خواب ُ خیال ِ من ! و دوباره خش خش ِ گربه ی یاد ِ تو که به حیاط ِ دلم برگشته است ! می نشینم و در جمعیت نیمه روشن ِ آن سوی پنجره در ایستگاه دنبال کسی شبیه ِ تو می گردم . . . و خوب می دانم که کسی کـَس نمی شود زیرا هیچ انسانی قادر...
-
سبزه ها در بهار می رقصند
شنبه 4 خردادماه سال 1392 08:21
سبزه ها در بهار می رقصند، من در کنار تو به آرامش می رسم و آنجا که هیچ کس به یاد ما نیست تو را عاشقانه می بوسم تا با گرمی نفسهایم، به لبانت جان دهم و با گرمی نفسهایت، جانی دوباره گیرم. دوستت دارم، با همه هستی خود، ای همه هستی من و هزاران بار خواهم گفت: دوستت دارم را ... "ناشناس"...
-
میخواهم دوباره به دنیا بیایم
شنبه 4 خردادماه سال 1392 08:19
میخواهم دوباره به دنیا بیایم بیرون در، تو منتظرم بوده باشی و بیآنکه کسی بفهمد جای بیداری و خواب را به رسم خودمان درآریم چه بود بیداری که زندگیاش نام کرده بودند. "شمس لنگرودی" از کتاب: حکایت دریاست زندگی
-
آرزویم مردن در صدای تو بود
شنبه 4 خردادماه سال 1392 08:18
آرزویم مردن در صدای تو بود یا رفتن با صدایت یا خاموش شدن در صدایت صدای تو چون باد گذشت و من به دامن تاریکی آویخته ام. "بیژن جلالی"
-
ساعت هفت
شنبه 4 خردادماه سال 1392 08:17
عاشق ات شده ام درست مثل این که زمین تنها در تو راه برود و مردهای دیگر تنها راه بروند در امتداد زن هایی که توی کوچه عاشق ات می شوند و توی خواب هایشان کوچ می کنند از لباس های مردانه ات به لباس های مردهایشان من اما همیشه توی لباسی هستم که دکمه هایش را دوخته ای روی پوست نازکم و دلش می خواهد باز شود رو به ساعت هفت روبه زن...
-
موج عشق تو ...
شنبه 4 خردادماه سال 1392 08:16
موج عشق تو اگر شعله به دلها بکشد رود را از جگر کوه به دریا بکشد گیسوان تو شبیه است به شب اما نه شب که اینقدر نباید به درازا بکشد خودشناسی قدم اول عاشق شدن است وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بکشد عقل یکدل شده با عشق، فقط میترسم هم به حاشا بکشد هم به تماشا بکشد زخمی کینهی من این تو و این سینهی من من خودم خواستهام کار...
-
پس از سفرهای بسیار
شنبه 4 خردادماه سال 1392 08:10
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 پس از سفرهای بسیار و عبور از فراز و فرود امواج این دریای طوفانخیز، بر آنم که در کنار تو لنگر افکنم؛ بادبان برچینم؛ پارو وا نهم؛ سُکان رها کنم؛ به خلوت لنگرگاهت در آیم و در کنارت پهلو گیرم آغوشت را بازیابم. استواری امن زمین را زیر پای خویش. "مارگوت بیکل"...
-
بتهایم را می شکنم
چهارشنبه 1 خردادماه سال 1392 10:21
بتهایم را می شکنم تا فرش کنم بر راهی که تو از آن می گذری برای شنیدن ساز و سرود من. "احمد شاملو" ------------------------------------------------------------ دفتر عشق: هرچند میگویند آدم به جرم خوردن سیب بهشتی رانده شد از جنّت المأوا و سالها در شرح این موضوع دعوا بود؛ اما تن اردیبهشتی تو ثابت کرد: سیبی که...
-
ترانهی حلاوتِ باشکوه
چهارشنبه 1 خردادماه سال 1392 10:19
مگذار شکوه چشمان تندیسوارت، یا عطرِ گل سرخی که شبانه با نفست بر گونهام مینشیند را از دست بدهم ! میترسم از یکه بودن بر این ساحل، چونان درختی بیبار سوخته در حسرت گُلُ برگُ جوانهیی که گرمایش بخشد ! اگر گنج ناپدید منی، اگر زخم دریده یا صلیب گور منی، اگر من یک سگمُ تو تنها صاحبمی،...