گرچه میگفت که زارت بکُشم، میدیدم
که نهانش نظری با من دلسوخته بود
"حافظ"
متن کامل شعر:
دوش میآمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غمزدهای سوخته بود
رسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی
جامهای بود که بر قامت او دوخته بود
جان عشاق سپند رخ خود میدانست
و آتش چهره بدین کار برافروخته بود
گر چه میگفت که زارت بکشم میدیدم
که نهانش نظری با من دلسوخته بود
کفر زلفش ره دین میزد و آن سنگین دل
در پی اش مشعلی از چهره برافروخته بود
دل بسی خون به کف آورد ولی دیده بریخت
الله الله که تلف کرد و که اندوخته بود
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود
گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ
یا رب این قلب شناسی ز که آموخته بود
"حافظ"
بمان
نه برای من
برای این کوچه
که انتهای آن
در سپیده و انتظار گم می شود
برای این خانه
با دلتنگی هایی که از پیراهن زنانه اش می ریزد
برای این اتاق
با دنده های شکسته در زخم بی کسی
برای عشق
که در قهوه ای چشم های تو عریان می شود
بمان
نه برای من
برای این درخت
که قرار بود یک قفس آواز
بر شاخه هایش بیاویزی
برای این بهار بمان
برای این بهار
که روی شانه هایت افتاده
و ترکت نمی کند.
"فرنگیس شنتیا"
از کتاب: اوی من / نشر فصل پنجم / چاپ اول 1396
دل من در هوس روى تو اى مونس جان
خاک راهیست
که در دست نسیم افتادهست ...
"حافظ"
برگرفته از کانال: "دیوارنامه"
@DivarNaMeH1358
کاش به تو دلبسته شدن
این همه اندوه نداشت...!
"لیلا مقربی"
برگرفته از کانال: "دیوارنامه"
@DivarNaMeH1358
حیف! با اینکه دوستت دارم
سهمِ دستانم از تو پرهیز است
قسمتام نیستی و این یعنی:
زندگی، واقعا غم انگیز است...
"امید صباغ نو"
برگرفته از کانال: "دیوارنامه"
@DivarNaMeH1358
روزی که نمانَد دگری بر سر کویت
دانی که ز اغیار وفادار ترم من ...
"وحشی بافقی"
--------------------------------------------
پ.ن:
این آهنگ رو خیلی دوست دارم این روزها ...
بهنام بانی – توقع ندارم
حرف نزن
فقط محکم در آغوشم بگیر
مثل آب، آهن گداخته را ...
نترس!
این شاعر
نه از تو دزدانه ناخنک می زند
نه به عطر زنانه ات فکر می کند
نه حتی مثل کودکان گرسنه
به دنبال پستان دایه اش می گردد!
شاعر که باشی
غریزه در تو صلب می شود!
و فقط محبت و آرامش است
که هر صبح یک فنجان گرمت می کند!
"امیر ارسلان کاویانی"
دلنوشته: سهم من از سکوت، یک پنجره رو به دیوار نیست، یک آغوش بی شائبه است!
برگرفته از وبلاگ: چای تلخ
http://chaayetalkh.blogfa.com/
مثل آبگیری زمستانی
که از مهاجرت
آخرین دُرنا، تازه آرام شده
چنان با تنهایی ام کنار آمده ام
که انگار اتفاق نیافتاده ای!
و مثل فوج فوج
آدم های بی معنی
از پیش تنهایی ام رد شده ای...
باید مرد باشی
تا بفهمی
لحظه ای را
که شکستَنَت از صدای سوختن توتون
آهسته تر است!
مرد که باشی بُق نمیکنی
با یه نخ سیگار پرسه میزنی!
"امیر ارسلان کاویانی"
دلنوشته درد می کشم اما خوبیش این است؛ مرد می شوم!
برگرفته از وبلاگ: چای تلخ
http://chaayetalkh.blogfa.com/
روزهای بارانی را
بیشتر دوست دارم!
انگار مهربان تر می شوی
و من همان هستم!
هوا که سرد می شود
دلشوره می گیری
نگران می شوی
مثل زمستان پشت پنجره
گاهی مغرور و مهربان لبخند می زنی!
و من
مثل یک فنجان چای گرم
عادی ام!
"امیر ارسلان کاویانی"
دلنوشه: آویزان سکوتی آبی رنگ، دنیای جدیدی را تجربه می کنم!
برگرفته از وبلاگ: چای تلخ
http://chaayetalkh.blogfa.com/
مثل پاییز!
بیا
بگیر
تسخیر کن
خودت را میان من بریز
و لبخند رؤیایت را بپاش
که پژمرده ام
مثل باغی که از پائیز غمگین است!
بانوی من
اخم هایت را که باز کنی
تازه شاعرانگی ام گل می کند...
"امیر ارسلان کاویانی"
دلنوشته: چقدر صبورانه و ریتم وار تکرار می شوی!
برگرفته از وبلاگ: چای تلخ
http://chaayetalkh.blogfa.com/
دلم بوسه های بی هوا می خواهد
از همان هایی که میان لبهای تو تلمبار شده
و سهم من است!
"امیر ارسلان کاویانی"
دلنوشته: خودت را دریغ نکن، شاید روزی حسرت لحظه های خوبمان را بخوریم!
برگرفته از وبلاگ: چای تلخ
http://chaayetalkh.blogfa.com/
چقدر فلسفه می چینی!!!
ببین،
همین که هستی
خودش چقدر شاعرانه است!
یک میز خالی و دو فنجان چای
و یک لبخند جانانه کافیست
تا عقده های دلتنگی ام باز شود!
"امیر ارسلان کاویانی"
دلنوشته: همین که باشی، همین که هستی، همین کافیست.
برگرفته از وبلاگ: چای تلخ
http://chaayetalkh.blogfa.com/
مثل گنجشک
میان تودۀ سیم خاردار، تقلا می کنم
و هرچه بیشتر... فقط به مرگ نزدیک تر می شوم
و تو بی هوا
به آبیِ آزادی بال می کشی...
خداحافظی نمی کنم!
حتی دست تکان نمی دهم
فقط همین ، "سکوت غلــــیـــظ"
برای آخرین سِکانس...
"امیر ارسلان کاویانی"
دلنوشته: سکوت تلخم را به پای هیچ چیز نگذار! عادت دارم وقتی می بازم سکوت کنم!
برگرفته از وبلاگ: چای تلخ
http://chaayetalkh.blogfa.com/
مدام فرو می روی در سرم
و من خواب می بینم
دستهایی را که از من بریده ای...
کبریت کشیده ام روی من
و خودم را پرت کرده ام
از ارتفاع چشم هایت
بعد از تو
بهم زده ام باخودم
مثل تو که با من
به هزار دلیل منطقی...!
حق با توست
هم قد نیستم
حتی شعورم به حرف های تو نمیرسد
های
خودخواه ِ کوچکِ من
به هوای شعر نیا
جنگل روح من سوخته است!
"امیر ارسلان کاویانی"
دلنوشته: خوب حساب و کتاب کن با خودت ببین شاید از خودت هم راضی نباشی!
برگرفته از وبلاگ: چای تلخ
http://chaayetalkh.blogfa.com/
شبیه همۀ قرارهای شکسته ات؛
شکسته ام
و روزی یک پاکت درد می کشم!
آنقدر
که تیتر اول حرف هایم
بوی دود می دهد...
هرشب
رو به پنجره
پنجره ای که رو به دریاست
خود کشی می کنم!
همیشه همه چیزهمانطور نمی شود
که همه می خواهند!
"امیر ارسلان کاویانی"
دلنوشته: همه چیز از دست رفت برای یک "هیچ" طولانی...
برگرفته از وبلاگ: چای تلخ
http://chaayetalkh.blogfa.com/
مثل بارش برف
در طول یک شب زمستانی
همه جا مثل سیل می ریزی،
غرق می کنی...
حس می کنم
بو می کنم
بدون آنکه ببینمت ،
تا دم صبح
لبهای تو را می بوسم
درست مثل کام ِ آخر ِ سیگار!
کاش ماندنی بودی
مثل میگرن مزمن من!
"امیر ارسلان کاویانی"
دلنوشته: یادش بخیر بام تهران با تو پراز قرار بود و خاطره! حالا فقط یک بلندی بی خاصیت است که دلتنگم می کند...
برگرفته از وبلاگ: چای تلخ
کاش بفهمی
لبخند سخت گیرانه ات چقدر معذبم می کند!
گاهی که بی رحم می شوی
چشم غره می روی...
بانو
من شاعرم
مبادی آداب نیستم!
گاهی رندانه و مستانه
پا می کوبم
بوسه می دزدم!
"امیر ارسلان کاویانی"
دلنوشته: تلخ ترین حس دنیا شاید این باشد که من برایت با همه آدمهای دیگر فرقی ندارم...
برگرفته از وبلاگ: چای تلخ
اگر بیتو بر افلاکم
چو ابر تیره غمناکم
وگر بیتو به گلزارم
به زندانم به جان تو
"مولانا"
نخواهم عمر فانی را
تویی عمر عزیز من
نخواهم جان پرغم را
تویی جانم به جان تو
"مولانا"
اگر یک روز
مجبور شوم
که تو را ترک کنم
کوچک بودن عشقم را نه،
بزرگ بودن ناچاریام را باور کن...
"آتیلا ایلهان"