آن عافیتی کز دل ما برده غم عشق
درمان نکند هیچ مگر لمس حضورت.
"محمد رضا کرمی"
برگرفته از کانال شاعر: @mrk_delneveshteh
در دنیای امروز اگر کسی به تو سلام کرد مطمئن باش که
با دیگری خداحافظی کرده و اگر کسی با تو خدا حافظی کرد
مطمئن باش که به دیگری سلام گفته
پس به سلام کسی دل نبند
و از خدا حافظی کسی افسوس نخور ...
"ناشناس"
ای که با سلسله زلف دراز آمدهای
فرصتت باد که دیوانه نواز آمدهای
ساعتی ناز مفرما و بگردان عادت
چون به پرسیدن ارباب نیاز آمدهای
پیش بالای تو میرم چه به صلح و چه به جنگ
چون به هر حال برازنده ناز آمدهای
آب و آتش به هم آمیختهای از لب لعل
چشم بد دور که بس شعبده بازآمدهای
آفرین بر دل نرم تو که از بهر ثواب
کشته غمزه خود را به نماز آمدهای
زهد من با تو چه سنجد که به یغمای دلم
مست و آشفته به خلوتگه راز آمدهای
گفت حافظ دگرت خرقه شراب آلودهست
مگر از مذهب این طایفه بازآمدهای.
"حافظ"
آتش دوست اگر در دل ما خانه نداشت
عمر بی حاصل ما این همه افسانه نداشت.
"ناشناس"
----
پ.ن: این دوبیتی را برخی سایتها به نام "شاطر عباس صبوحی" منتشر کرده اند. اما من منبع معتبری برای آن پیدا نکردم. در سایت گنجور هم ظاهرا اصلا این شعر وجود ندارد.