چنگ میزنم به خیالت!
مشتم را که
باز میکنم غمگینتر میشوم...
عطر دستهایت
می پرد
کدام را نگه
دارم؟!
خیالت را؟!
عطر دست هایت
را؟!
آن روزهای از
دست رفته را؟!
یا...؟!
هیچکدام …
من خواب و
خیال نمیخواهم!
خودت را کم
دارم!
یادت که نرفته؟
تو یک آغوش
به من بدهکاری...
"شیما
سامانفر"
---------------------------------------------------------------
دفتر عشق:
دلم که میگیرد !
نه سراغ عکسهایت
میروم
نـه دل خوش
میکنم
به دوستت
دارمهای فاصله دارت
دلـم که میگیرد
تنگتر خودم
را در آغوش میگیرم
شاید چیزی از
تو
جا مانده
باشد
میان ِ من ...
"ناشناس"
سپاس بابت ذکر نام...
چیزی از تو جا مانده است میان من
بی شک
حالا درسته یه آغوش بدهکاره...
مسئله ایه کی میاد حسابشو صاف کنه؟!
عالی بود!
هیچ وقت ،
هیچ وقت نقاش خوبی نخواهم شد !
امشب دلی کشیدم
شبیه نیمه ی سیبی ،
که به خاطر لرزش دستانم
در زیر آواری از رنگ ها
ناپدید ماند ....
از : حسین پناهی
سلام
دعوت میکنم به انجمن 70 مَن بپیوندید تا از حضورتون استفاده کنیم.
سایت ویژه ی شاعران و نویسندگان افتتاح شده و بزودی از عزیزان فعال دعوت خواهد شد.
با احترام فراوان
میترسم آقای من !
میترسم دستهام
از دلتنگیت بمیرد...
عباس معروفی
[گل]
سلام و درود بر شما
حدود 3 ماه است که با کوچه باغ شعر آشنایم و تقریبا شده پاتوق مجازی ام. چه خستگی ها که از من به دور کرده و چه عشق ها که با خواندن اشعار منتخب شما از چشمانم جاری شده .
از این رو بر خود واجب دانستم تا از شما و حسن سلیقه تان سپاسگزاری کنم . و بگویم بسیار کار پسندیده ای است اگر بخواهید حتی برداشتی اقتصادی نیز از این وبگاه داشته باشید و من با کمال میل اگر بتوانم کمکی کنم شما را همراهی خواهم کرد و این در برابر انرژی که از وبلاگتان می گیرم بسیار کوچک است .
پایدار و کامران باشید .
درود بر شما نرگس خانم
سپاس از همراهی پر مهر شما
زندگی جیرهی مختصریست… مثل یک فنجان چای…
و کنارش عشق است… مثل یک حبه قند…
زندگی را با عشق نوش جان باید کرد… !
تنهایی
چیزهای زیادی
به انسان میآموزد
اما تو نرو
بگذار من نادان بمانم …
دیوانه بمانید اما مانند عاقلان رفتار کنید،خطر متفاوت بودن را بپذیرید اما بدون جلب توجه متفاوت باشید.
ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد - پائولو کوئیلو
گاهی دلم میخواهد بگذارم بروم بی هرچه آشنا
گوشه ی دوری گمنام
حوالی جایی بی اسم
گاهی واقعا خیال میکنم روی دست خداوند مانده ام
خسته اش کرده ام.
...
سید علی صالحی
سلام.خیلی شعر زیبایی بود.
=================
آنجا ببر مرا که شرابم نبرده است
گلهای باغچه
همه دیشب شکفتهاند.
از کوچهی ما گذشته بودی؟!
+ممنونم نیمای عزیز جاودانه شدن در وبلاگ زیبا و پرمحتوی تو افتخاریست برای مـــــــن
سلام دوست من.
وبلاگ زیبایی دارید.خواستم اگه دوست داشته باشی با هم تبادل لینک داشته باشیم.پس اگه موافقی منو با آدرس زیر و عنوان دانلود به روزترین پی دی اف ها لینک کن و آدرستو تو قسمت نظرات وبلاگم بذار تا منم لینک کنم به شما .
من هر روز به دوستام سر میزنم.
باتشکر
http://www.pdfberoz.blogsky.com
خیلی زیبا بود.خیلی زیبا بود.وقتی خوندم چشمام پرا از اشک شد.../