ماه دوست داشتنی من!
بعضی دوست داشتن ها عمیق است و
به همان اندازه دردناک قد می کشد
فقط خدا می داند
که ریشه اش تا کجای روحم رفته است...
ماه من!
ای کاش از دوست داشتن ها هم رأی گیری می شد
و از صندوق دل تو هم من بیرون می آمدم
ای کاش صندوق دلتنگی هایم برای همیشه
مهرش با بوسه لب های تو باز می شد...
"زهره غفاری"
سه شعر از زهره غفاری:
ماه دوست داشتنی من!
در این سرزمین هیچ کس مثل تو تکرار نخواهد شد
هیچ کس، هیچ کس به ترکیب خوش رنگی تو تکرار نخواهد شد
تنهایی این روزهایم آسمانی می خواهد
به خوش رنگی آغوش تو...
***
ماه دوست داشتنی من!
مرزهایی که بین من و تو فاصله انداخته
با مهر سکوت تو پرتر می شود
بیا مهرش را بشکن
شاید سبک شد پاقدم این فاصله و
همه چیز بین من و تو از نو آغاز شود.
***
ماه من!
آنقدر شاعرانه هایت زیباست
که تمام کلمات به احترامت پیوسته می ایستند
و تنها منم که مدتها دور شاعرانه ات می گردم و
نمی توانم بلندترین عاشقانه هایت را درست معنا کنم...
"زهره غفاری"
در دیده ی من
جمله خیالند و تو نقشی
بر خاطر من
جمله فراموش و تو یادی ...
"کمال خجندی"
برگرفته از کانال: باران دل
@baran_e_del
سودای تو را بهانه ای بس باشد
مستان تو را...
ترانه ای بس باشد!
در کشتن ما چه می زنی تیغِ جفا؟
ما را
سر تازیانه ای ...
بس باشد!
"مولانا"
برگرفته از کانال: باران دل
@baran_e_del
تو مه و سال
کمر بسته به آزار منی!
من شب و روز
جگر خسته ز آزار توام.
"سنایی غزنوی"
برگرفته از کانال: باران دل
@baran_e_del
یک جام با تو خوردن
یک عمر می پرستی
یک روز با تو بودن،
یک روزگار مستی ...
گفتی دهم شرابت
از شیشه محبت
پیمانه ام ندادی،
پیمان من شکستی.
"فروغى بسطامى"
برگرفته از کانال: باران دل
@baran_e_del
به فراقم از تو زخم است و
به وصلم از تو مرهم
که چو دردم از تو آید
ز تو نیز چاره باید.
"حسین منزوی"
برگرفته از کانال: باران دل
@baran_e_del
برایت از امید می نویسم، از کلمات گم شده، از سال هایی که تحویلِ گذشته می دهم و روزهایی که به انتظارت می نشینم.
برایت از روزهای نیامده می نویسم، از رویاهای مشترک دور دست، روزهایی پر از شعر، پر از عشق، خالی از درد...
دستت را می گیرم و به خلوت دلم می برم، خانه مان را نشانت می دهم، حتی آینه ها را هم غبار روبی کرده ام، دیگر هیچ بهانه ای برای رفتن نداری، دست دلت را می گیرم و می بندم به بوسه، به خاطره، به رویا... -بافتنش که اشکالی ندارد-... رویا را می گویم... شال می شود می نشیند روی مبل های نداشته ی خانه مان... که گَردِ فراموشی ننشیند روی تنشان!
برایت از خلوت های عاشقانه مان می نویسم، از نیمه شب های روشن، از روزهای نشسته در نور... از پرنده هایی که هرگز از سرزمین ما کوچ نمی کنند!
بیا کمی نزدیکتر... گر چه از دور هم نزدیکی، تو در من زندگی می کنی. صبح به عشق تو بیدار می شوم و شب به یادِ تو می خوابم.
برایت از زمستان رفتنی می نویسم، از بهارِ آمدنی. تو هم قول بده این بهار شکوفه های بوسه ات را پس نگیری. من درخت تنهای این باغچه ام که دلش به آمدنت خوش است هر بار به شکلی تازه تجلی کن در من پرنده باش، شکوفه باش، اصلا هر چه می خواهی باش، فقط بمان! باش ...
"روشنک آرامش"
(نامه هایی که خواننده ندارند)
تاوان تو را می دهم
تو
زیباترین گناه من بودی
هر بار که حلقه را تنگ تر می کنی
مرگ شیرین تر می شود
این برزخ
از لحظه های دلواپسی لبریز است
آخرین تیر ترکش تویی
از کمان رها شو
می خواهم زیبا بمیرم.
"روشنک آرامش"
تو چه دانی که چه ها کرد
فراقت با من؟
غم هجران تو، ای دوست،
چنان کرد مرا
که ببینی نشناسی که منم یا دگری؟
"عراقی"
برگرفته از کانال: باران دل
@baran_e_del