کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

تو را دل برگزید و کار دل شک برنمی دارد

تو را دل برگزید و کار دل شک برنمی دارد

که این دیوانه هرگز سنگ کوچک برنمی دارد

 

تو در رویای پروازی ولی گویا نمی دانی

نخ کوتاه دست از بادبادک برنمی دارد

 

برای دیدن تو آسمان خم می شود اما

برای من کلاهش را مترسک برنمی دارد

 

اگر با خنده هایت بشکنی گاهی سکوتش را

اتاقم را صدای جیرجیرک برنمی دارد

 

بیا بگذار سر بر شانه های خسته ام یک بار

اگر با اشک من پیراهنت لک برنمی دارد

 

"عبدالحسین انصاری"


+ با تشکر از دوست عزیرم برای ارسال این شعر زیبا.

دلنوشته ...

گوش های من، تنها مسیر منتهی به لبخند لبانم هستند. تاکنون آنها را اینگونه درک کرده ای؟ من با شنیدن کلام تو، تلخ باشد، تلخ می شوم.. شیرین باشد، شیرین می شوم.. تند باشد، گزنده می شوم.. نرم باشد، آرام می شوم. ساده است نازنینم و اگر مهربانی ات را در لابلای کلمات جا دهی من لبخند را مهمان چشمانت می کنم، رایگان!
اگر می دانستی چه اندازه همراهی با من آسان است چه بسا بر تمام ساعت های تیره ی بین ما افسوس می خوردی. من به کوچکترین، خوشم و تو به دنبال بهترین ها و بزرگترین ها، ساعت ها کلنجار می روی!
یک بوسه با تمام احساس! یک نوازش از روی دلتنگی و مهر! یک کلام عاشقانه ی کوچک مانند: بهترینم.. زیباترینم.. نازنینم.. عشقم! یک جمله تکراری مثل: می دونی چه قدر دوست داشتنی هستی؟
روح من با ریزترین تمایلات مهربان تو دو بال می سازد و هرگاه از زمین و آسمان دلت تنگ است، هرگاه خسته از هر جا دلت مأوایی آرام و بی دغدغه می خواهد، من آن بال ها را مأمن دلتنگی ات می کنم. آشیان ناآرامی هایت.. خستگی هایت.
من صبور می شوم.. عاشق تر می شوم .. دل زنده تر می شوم.. وقتی تو همیشه اما کوچک و لحظه به لحظه مرا در خاطر داری! به من حس و حال می دهی.. مرا شریک روح خود می دانی و مکمل لذت های جسمت! دنیای زنانه ام برای داشتن تو سرکش می شود! دلیل بهانه های من جاهای خالی نداشتن توست!
یک کلمه ی مهربان! یک حرف نرم و آرام.. یک نوازش.. کلامی لبریز مهر...

"سوگند"

وبلاگ: http://www.bavare-kheyzaran.blogfa.com/

قایق تان شکست؟

قایق تان شکست؟

پاروی تان را آب برد؟

تورتان پاره شد؟

صیدتان دوباره به دریا برگشت؟
غمت نباشد چون خدا با ماست!
هیچ وقت نگو از ماست که برماست!
بگو خدا با ماست.

اگر قایقت شکست، باشد! دلت نشکند! دلی نشکنی.

اگر پارویت را آب برد، باشد! آبرویت را آب نبرد! آبرویی نبری.

اگر صیدت از دستت رفت، باشد! امیدت از دست نرود! و امید کسی را ناامید نکنی.

امروز اگر تمام سرمایه ات از دستت رفت، دستانت را که داری!
پس خدایت را شکر کن. دوباره شکر کن!

بیا شکر کنیم که اگر کفشی به پا نداریم،

پا که داریم راه برویم و اگر چیزی به دست نداریم دست که داریم دوباره به دست می آوریم.
دوباره می سازیم و دوباره به دست می آوریم. دوباره می خریم و دوباره می خندیم.

 

"منسوب به صادق هدایت!"


پی نوشت (23 آذر 93):

با توجه به کامنت های دوستان، یک "منسوب به" ابتدای نام صادق هدایت اضافه کردم که یه وقت مدیون نشیم. :)

سخنی از ارنستو ساباتو

ارنستو ساباتو می‌گوید:

 

هیچ چیز غم انگیزتر از این نیست که

کسی که دوستش داری

هیچ تلاشی برای نگه داشتنت نکند!


ترانه آرامش با صدای عارف

کنار تو فقط آروم می شم

پر از دلشوره ام هر جای دیگه

 

تو تقدیر منی بی لحظه ای شک

چشات اینو بهم هر لحظه میگه

 

تو می خندی پر از لبخند می شم

تموم زندگیم خوشرنگ می شه

 

صدای پای تو تو خونه هر روز

واسه من بهترین آهنگ می شه

 

تو که باشی همه دنیا شبیه آرزوم می شه

روزای سرد تنهایی تو که باشی تموم می شه

 

چقدر خوشبختی نزدیکه

کنار من که راه می ری

 

از این دنیا رها می شم

تو که دستامو می گیری

@

تو که خوشحال باشی خوبِ خوبم

دیگه از زندگی چیزی نمی خوام

 

حالا که دستِ تو تو دستامه

چه فرقی می کنه کجای دنیام

 

با عشق تو همه دنیا به چشمم

پر از تصویرهای خوب و شاده

 

به شوق بودنت حالا خدا هم

به من یک قلب عاشق هدیه داده

 

 کنار تو فقط آروم می شم.

 

"حمیدرضا صمدی"

 

دانلود آهنگ زیبای "آرامش" با صدای عارف / سال اجرا: 2014 / 5.8mb ، 192k

ترانه سرا: حمیدرضا صمدی، آهنگ: بابک زرین

 

 

پاییز

پاییز
آرام
آرام
قد مى کشد
اما هنوز
بوى بهار مى آید
از کوچه اى
که تو در آن
مرا بوسیدى.

"سیاوش خاکسار"

بعضی شوخی ها خنده دار نیستند!

پسرک ها شوخی شوخی
به قورباغه ها
سنگ می پرانند
و قورباغه ها
جدی جدی می میرند
دردناک است! نه؟

"اریش فرید"

(شاعر معاصر اتریشی)


دروازبان خسته

و من
دروازبان خسته ای که
سالهاست
به
گل های پیراهن تو
باخته ام...

 

"عطیه پورجعفری"

به چشم هایم خیره که می شوی

به چشم هایم خیره که می شوی
بوی تند قهوه هایت
اعتیادم را بیشتر می کند
و من
متهم ردیف اول لبهایت
عصرهایم
در حیاطی می گذرد
که پاییز
عشوه گری‌هایت را
به درخت تزریق می کند...

"رویا هدایت"

------------------------------------------------------


پی نوشت: 3 دی ماه 1393:

این شعر رو در صفحه فیس بوک آقای عادل دانتیسم دیده و به نام ایشان ثبت کرده بودم. اما متاسفانه این شعر هم ... !!!

( رجوع به کامنت خانم رویا هدایت (سیلانه) )

وبلاگ شاعر: http://shaijan.blogfa.com/

-------------------------------------------------------


دفتر عشق:

عاشق دوستت دارم های ناقصی هستم
که به میانه نرسیده
فراموششان می‌کنی...

(برگرفته از شعر آقای مهدی صادقی)

راه عبادت تو کم نیست

راه عبادت تو کم نیست

با لبهایم پرستش می کنم تو را

ذکر نامت می کنم

بر لبانت بوسه می زنم

با گیسوانم پرستش می کنم تو را

روی پاهایت می ریزم

آغوشت را پنهان می کنم

به عرش می برم

به فرش می ریزیم

راه عبادت تو کم نیست برای من

با چشمانم

خیره درچشمانت ذکر می خوانم

روزی هزار بار پلکهایم را می بندم

دربیداری وخواب تورا می بینم

با هرتصویرت بپا می خیزم

این یک قیامت است

عبادت تو

من به تو ایمان دارم

 

"نعومی شهاب نای"

ترجمه: بابک شاکر

عاشقم!

عاشقم!
اهل همین کوچه ی بن بست کناری
که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی

تو کجا؟ کوچه کجا؟ پنجره ی باز کجا؟
من کجا؟ عشق کجا؟ طاقتِ آغاز کجا؟
تو به لبخند و نگاهی
منِ دلداده به آهی

بنشستیم
تو در قلب و
منِ خسته به راهی
گُنه از کیست؟
از آن پنجره ی باز؟
از آن لحظه ی آغاز؟
از آن چشمِ گنه کار؟
از آن لحظه ی دیدار؟
کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت

همه بر دوش بگیرم

جای آن یک شب مهتاب

تو را تنگ در آغوش بگیرم.

"رحمان نصر اصفهانی"

دوست داشتنت...

دوست داشتنت چمدان‌یست
در دستانِ بلاتکلیف ترین مسافر
که راهی اش می کنند
بی آنکه بداند کجا
بداند کِی
نه شماره ی پروازی
نه بلیطِ قطاری
او می ماند و چمدان
و تماشایِ هرروزه ی مسافرانی که
با لبخند
با اشک
از هم جدا می شوند
به هم می رسند
و او
نه می داند باید گریه کند
نه می داند باید بخندد
دوست داشتنت چمدانیست
که نه می توانم بازش کنم
نه می توانم رهایش کنم
نه می توانم به مقصدی بروم
شاید باید فراموشی بگیرم
چمدان را جایی جای بگذارم
اولین بلیط را خریداری کنم
و دور شوم
و هرکه از من پرسید
چمدان به همراه ندارید ؟
بگویم
به گمانم در ایستگاه جای گذاشتم
بگویند
می خواهید خبر بدهید پیدایش کنند ؟
بگویم
اگر برایِ من باشد
پیدایم می کند
دوست داشتنت چمدانیست
که با همه ی فراموشی هم باز
به گمانم به پایِ روزی آمدنش
خواهم نشست.

"شعر از خانم انسیه ..."

(فیس بوک: انسی-نوشت) 

پیراهن حریرِ مادربزرگ

من هرشب به اشتیاقِ تو  

پیراهنِ سفیدِ حریرِ مادربزرگ را می پوشم

همان که همیشه وقتی با پدربزرگ قهر می کرد

با یک سنجاقِ گل رویِ سر

تنش می کرد

و منتظر می نشست تا پدربزرگ از حجره بیاید

خودم را هزار بار در آینه نگاه می کنم

لبخند می زنم

و در دل تمامِ قندهایِ نخورده را آب می کنم

من هرروز غذاهایِ تازه یاد می گیرم

چای دارچین را به چاشنی هایِ دیگر امتحان می کنم

شعر می گویم

آواز می خوانم

به خیاطِ محل پارچه می دهم تا برایم پیراهن هایِ رنگ به رنگ بدوزد

و هرروز در گوشِ آسمان می گویم به تو خبر برساند که

دوستـت دارم . .

من زنی دیوانه ام که با فکرِ تو

در خانه ی مشترکِ خیالی با تو

آنقدر عاشقانه دارم با تو زندگی می کنم

که همسایه ها خیال برشان داشته

که تو شب ها به خانه می آیی

صبح ها زود می روی

و من از حسادتِ زیاد

نمی خواهم رویِ تو را حتی ماه هم ببیند

چه برسد همسایه ی دیوار به دیوارمان

من هرشب به اشتیاقِ تو

پیراهنِ حریرِ مادربزرگ را می پوشم

سر رویِ زانوهایم می گذارم

و برایِ تو لالایی می خوانم

تا مبادا کسی قبل از من

جز من

تو را به خواب ببرد. 

"شعر از خانم انسیه ..."

(فیس بوک: انسی-نوشت)  

-----------------------------------------------------------------  

 + عید سعید غدیر بر همه دوستان نازنینم مبارک! 

 

تنهایی من

وقتی دیوار پشت دیوار
رو به روی تنهایی من قد می کشد
وُ این خیابان،
شاهراه جهنم می شود،
مرگ حقیقت تلخی نیست!
وقتی دست های من
از بازو های تو می افتد وُ

اسمم از لب هایت،
مردن آنقدر ها هم درد ندارد!
وقتی چشم هایت،
نگاهشان را
روی ِبرفیِ اندامم
شال می پوشانند،
غرق شدن در یک فنجان قهوه ی تلخ
در کافه ای متروک که کار سختی نیست!
وقتی دست هایت
سرگیجه می گیرند
میان موهای شب زده و پریشانم...
وقتی خیابان

دیگر روی پاهایمان به خواب نمی رود...
وقتی درخت های این پیاده رو
مدام برایت دلبری می کنند وُ

آدمک های چراغ راهنمایی
خیره به قدمهایت به تو لبخند می زنند،
جواب دادن به تلفنی مستکبر،
وقت رد شدن از خیابانی شلوغ،
وحشتی ندارد عزیزم...

 

"ونوشه اندرخور"

نامه ای که نوشته ای

نامه ای که نوشته ای

هرگز نگرانم نمی کند

گفته ای بعد از این دوستم نخواهی داشت

اما، نامه ات چرا اینقدر طولانی است؟

تمیز نوشته ای، پشت و رو و دوازده برگ!

این خودش یک کتاب کوچک است

هیچ کس برای خداحافظی

نامه ای چنین مفصل نمی نویسد.

 

"هاینریش هاینه"

ترجمه: بهنود فرازمند

می شود این بار موهایت را من ببافم؟

نازنینم!
می شود این بار موهایت را من ببافم؟
تو که نمی دانی

هر بار که موهایت را باز می کنی

من آن را می بویم.
آخ...
می بینی داری با من چه می کنی؟
با من چه کردی بانو؟!
کم کم دارم آواره چشمهای تو می شوم...

"حاتمه ابراهیم زاده"

 

برگرفته از وبلاگ:

http://pettra.blogfa.com/

--------------------------------------------------------------


پیشنهاد موسیقی: (ترانه های ماندگار)

دانلود آهنگ "رد خون" ، علیرضا افتخاری ، از آلبوم قصه شمع

+ این هم بنظرم یکی از کارهای قشنگ آقای افتخاریه

چون صید به دام تو به هرلحظه شکارم

چون صید به دام تو به هرلحظه شکارم / ای طرفه نگارم

از دوری صیاد دگر تاب نیارم / رفته ست قرارم

چون آهوی گم گشته به هر سوی دوانم / رهایی نتوانم

تا دام در آغوش نگیرم نگرانم / آه از دل زارم

از ناوک مژگان چو دو صد تیر پرانی / بر دل بنشانی

چون پرتو خورشید اگر رو بکشانی / وای از شب تارم

در بند و گرفتار بر آن سلسه مویم / خلاص از تو نجویم

از دیده ره کوی تو با اشک بشویم / با حال نزارم

برخیز که داد از من بیچاره ستانی / دردم چو ندانی

بنشین که شرر در دل تنگم بنشانی / لختی به کنارم

تا آن لب شیرین به سخن باز گشایی / خوش جلوه نمایی

ای برده امان از دل عشاق کجایی / تا سجده گزارم

گر بوی ترا باد به منزل برساند / جانم برهاند

ورنه ز وجودم اثری هیچ نماند / جز گرد و غبارم.

 

"مهدی عابدینی"

 -------------------------------------------------------


پیشنهاد موسیقی: (ترانه های ماندگار)

دانلود تصنیف زیبای "صیاد" با صدای علیرضا افتخاری


+ هر چند که بعد از انتخابات 88 و داستان هایی که پیش آمد، آقای علیرضا افتخاری -نمیگم از چشم خیلی ها افتادند!- بلکه از محبوبیتشان کم شد اما خب در اینکه چهره تاثیرگذاری در موسیقی بعد از انقلاب کشور بودند و کارهای زیبایی ارائه کرده اند، شکی نیست. وی در سال 1389 موفق به اخذ نشان چهره ماندگار شد.

از امروز می خوام چند تا از بهترین کارهای علیرضا افتخاری رو برای دانلود اینجا بذارم. بنظرم حتی اونها که با افتخاری و کارهاش به اصطلاح حال نمیکنن فکر کنم این چند تا کار رو که متفاوت هستند بپسندن.

زندگی زیباست چشمی باز کن

زندگی زیباست چشمی باز کن

گردشی در کوچه باغ راز کن

 

هر که عشقش در تماشا نقش بست

عینک بدبینی خود را شکست

 

علت عاشق ز علت ها جداست

عشق اسطرلاب اسرار خداست

 

من میان جسم ها جان دیده ام

درد را افکنده درمان دیده ام

 

دیده ام بر شاخه احساس ها

می تپد دل در شمیم یاس ها

 

زندگی موسیقی گنجشک هاست

زندگی باغ تماشای خداست

 

گر تو را نور یقین پیدا شود

می تواند زشت هم زیبا شود

 

حال من در شهر احساسم گم است

حال من عشق تمام مردم است

 

زندگی یعنی همین پروازها

صبح ها، لبخندها، آوازها

 

ای خطوط چهره ات قرآن من

ای تو جان جان جان جان من

 

با تو اشعارم پر از تو می شود

مثنوی هایم همه نو می شود

 

حرف هایم مرده را جان می دهد

واژه هایم بوی باران می دهد.

 

"شهرام محمدی" (آذرخش)


از کتاب: حوض پر از ماه بود من پر الله

---------------------------------------------------------------


پی نوشت:

شهرام محمدی (آذرخش) یا مولانا !؟

اگر یک سرچ کوچک در گوگل بزنید می بینید که این شعر را هم به نام مولانا و هم شهرام محمدی (آذرخش) ثبت کرده اند! گزینه مولانا به نظرم قطعا منتفی ست. فکرش رو بکن مولانا بگه: کوچه باغ و گنجشک و عینک! اصلا من نمی دونم زمان مولانا عینک بوده!!؟؟ گزینه آقای شهرام محمدی اما شاید درست باشه که آنهم منبع یا مدرک معتبری برای آن نیافتم.

علت انتساب این شعر به مولانا شاید بخاطر این یک بیت باشد که داخل این شعر آمده: علت عاشق ز علت ها جداست / عشق اسطرلاب اسرار خداست. (مثنوی معنوی، دفتر اول)

در هر حال اگر اطلاع موثقی از شاعر این شعر زیبا داشتید، ما را هم در جریان بگذارید. سپاس


پی نوشت2 ، 24 آبان 93:

با سپاس از خانم ویدا وفا:

با عرض سلام خدمت شما، درباره شعرى از شهرام محمدى که گاهى هم در گوگل از مولانا! سرچ میشه، باید بگم شعر از شهرام محمدى هست و در کتاب شعر ایشون که سال ١٣٧٠ چاپ شد بنام حوض پر از ماه بود من پر الله میتونید پیدا کنید، البته یه بیت از مولانا (علت عاشق ز علتها جداست / عشق اسطرلاب اسرار خداست) هم ایشون اضافه کردند.
شهرام محمدى اشعار عارفانه زیادى داره که اکثرا در خانقاه از آن سروده میشد
شرمنده مزاحم وقتتون شدم
ارادتمند، ویدا وفا


همین قدر بعید!

اینکه دوستم داشته باشی
مثل این است که
عابری در پیاده رو
ناگهان در آغوشم بگیرد
همین قدر بعید
همین قدر ممکن...

"مهدیار دلکش"


برگزفته از وبلاگ:

http://pettra.blogfa.com/

-----------------------------------------------------------

 

دفتر عشق:

ﻧﻪ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺷﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ

ﻧﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻮﺳﯿﺪﻩ ﺍﻡ

ﻧﻪ ﺣﺘﯽ ﻣﻮﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﮐﺮﺩﻩ ام

ﺍما ﺑﺒﯿﻦ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻣﯽ نویسم!

"ناشناس"


غربت

در هر گوشه ای از این ولایت که بمیرم
می توانم دوباره زنده شوم
اما
هراس من از غربت است
غربت در چشمان تو
که چون بیگانه ای مرا می نگرند!

"فریاد شیری"

(شاعر کرد)

+ با تشکر از خانم فاطمه

--------------------------------------------------------------


پیشنهاد موسیقی:

دانلود آهنگ "باران تویی" از گروه چارتار