-
خاطرهای در درونم است
چهارشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1390 11:25
خاطرهای در درونم است چون سنگی سپید درون چاهی سر ستیز با آن ندارم، توانش را نیز برایم شادی است و اندوه . در چشمانم خیره شود اگر کسی آن را خواهد دید . غمگینتر از آنی خواهد شد که داستانی اندوهزا شنیده است . میدانم خدایان انسان را بدل به شیء میکنند، بیآنکه روح را از او بگیرند . تو نیز بدل به سنگی شدهای در درون من...
-
ای شب آرام...
سهشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1390 13:51
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 ای شب آرام، ای نور ماه، ای عطر شکوفه ها، امشب به سراغ یار من روید، شاید که او چشمانش را از برای خفتن بر هم نهاده، خواب دلپذیری بیند. کاری کنید که در خواب خوش، مشتاقانه از من یاد کند و سحرگاهان از پی دیدار من،...
-
چه می شد اگر خدا ...
سهشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1390 13:34
چه می شد اگر خدا، آن که خورشید را چون سیب درخشانی در میانهی آسمان جا داد، آن که رودخانه ها را به رقص در آورد، و کوه ها را بر افراشت، چه می شد اگر او، حتی به شوخی مرا و تو را عوض می کرد مرا کمتر شیفته تو را زیبا کمتر "نزار قبانی" --------------- دفتر عشق: گر همچو من افتادهٔ این دام شوی / ای بس که خراب باده و...
-
به تو سلام می کنم ...
سهشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1390 13:18
به تو سلام می کنم کنار تو می نشینم و در خلوت تو شهر بزرگ من بنا می شود اگر فریاد مرغ و سایهی علفم در خلوت تو این حقیقت را باز می یابم خسته، خسته، از راهکوره های تردید می آیم چون آینه یی از تو لبریزم هیچ چیز مرا تسکین نمی دهد نه ساقهی بازوهایت نه چشمه های تنت بی تو خاموشم ، شهری در شبم تو طلوع می کنی من گرمایت را از...