کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

بی تو می رفتم

 

 

...

بی تو می رفتم،

می رفتم،

تنها،

تنها...
و صبوری مرا
کوه تحسین می کرد...

 

"حمید مصدق"

نگاه

ﺗـــﻮ

ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺍﺭﯼ..

ﭼﺮﺍ نمی آیی ﻣﺮﺍ ﺑﺒﯿﻨﯽ

ﺗﺎ ﺑﺒﯿﻨﯽ

ﻧﮕﺎﻩ،

ﺭﻭﯾﺪﺍﺩ ﮐﻤﯽ ﻧﯿﺴﺖ..!

 

"حافظ ایمانی"

--------------------------------------------------------

 

دفتر عشق:

به بودن ها، دیر عادت کن

و به نبودن ها، زود

آدم ها، نبودن را بهتر بلدند!

"ناشناس"

 

دلم تو را می خواهد

ﻣﻦ ﮐﻪ ﻧﻪ،

ﺍﻣﺎ ﺩﻟﻢ ...
ﺳﺨﺖ "ﺗﻮ" ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ!

"ﻣﺮﯾﻢ یزدانی"

خود ممکن آن نیست که بردارم دل

خود ممکن آن نیست که بردارم دل
آن به که به سودای تو بسپارم دل

گر من به غم عشق تو نسپارم دل
دل را چه کنم بهر چه میدارم دل.

 

"مولانا"

ﺩﻟﺖ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺗﻨﮓ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ

ﺧﺴﺘﻪ،

ﺧﻮﺩﺧﻮﺍﻩ،

ﺑﯽ ﺷﮑﯿﺐ..

ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺟﻬﺎﻥ

ﻓﻘﻂ ﻫﻤﯿﻦ ﻫﺎ ﺭﺍ

ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﺎﻗﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ

ﺑﺎ ﻣﻦ ﻣﺪﺍﺭﺍ ﮐﻦ!

ﺑﻌﺪﻫﺎ..

ﺩﻟﺖ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺗﻨﮓ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ...

 

"ﺳﯿﺪ ﻋﻠﯽ ﺻﺎﻟﺤﯽ"

------------------------------------------------

 

دفتر عشق:

دیگر خاطره ها

کفاف تنهایی هایم را نمی دهند

بیا...

"ناشناس"


سرد شده ای

سرد شده ای

درست مثل این چای

اما نمی دانم چرا

از دهان نمی افتی!...

 

"محسن حسینخانی"


از مجموعه: این عاشقانه های کوچک یک روز بزرگ می شوند

من بودم و دوش آن بت بنده نواز

من بودم و دوش آن بت بنده نواز
از من همه لابه بود و از وی همه ناز


شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید
شب را چه گنه حدیث ما بود دراز...

 

"مولانا" یا "ابوسعید ابوالخیر" !!؟؟

غروب جمعه را دوست دارم

غروب جمعه را دوست دارم

به خاطر دلتنگی ات ...

که آرام آرام

سرت را

روی شانه ام می گذارد.

 

"محسن حسینخانی"


از کتاب: باران، بعد رفتنت بند نمی آید / نشر فحوا 1394 

-------------------------------------


دفتر عشق:

رویاهایم را دوست دارم

چون تنها جایی‌ست که

همه چیز روبراه است...

"ناشناس"

 

حالا که تو هستی و من

ﺣﺎﻻ ﻛﻪ ﺗـــﻮ ﻫﺴﺘﻲ ﻭ ﻣـــﻦ

ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻓﻜﺮ ﻣﻲ ﻛﻨﻢ ﻛﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﻣـــﺎ

ﭼﻪ ﭼﻴﺰ ﺍﺯ ﺟﻬﺎﻥ ﻛﻢ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ؟

ﻧﻪ ﮔﻠﻲ

ﻧﻪ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺍﻱ

ﻭ ﻧﻪ ﺩﺭﺧﺘﻲ

ﻓﻘﻂ

ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ

ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ

ﺷﻬﺮﻱ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﻛﻨﺪ ...

 

"هانی محمدی"

گویند کسان، بهشت با حور خوش است

گویند کسان، بهشت با حور خوش است

من می گویم که آب انگور خوش است

این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار

که آواز دهل شنیدن، از دور خوش است

 

"خیام"

می شود از راه برسی

می شود در همین لحظه
از راه برسی و
جوری مرا در آغوش بگیری
که حتی عقربه ها هم
جرات نکنند
از این لحظه عبور کنند!؟
و من به اندازه ی تمام روزهای
کم بودنت تو را ببویم و
در این زمانِ متوقف
سال ها در آغوشت زندگی کنم
بی ترس فردا ها ... ؟

"ناشناس"

سرت را بگذار روی سینه ام

سرت را بگذار روی سینه ام

می شنوی؟

از قلب من هر لحظه قطاری می گذرد.

 

"بهار منصوری"

آن قصر که جمشید در او جام گرفت

آن قصر که جمشید در او جام گرفت

آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت

بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر

دیدی که چگونه گور بهرام گرفت

 

"خیام"

دیگر هیچ چیز مثل گذشته نیست

دیگر پاک نمی شوند

نه لکه ی چای از روی رومیزی

و نه خاطره ی انگشت های تو از خاطرم 

یک فنجان چای خورده ای

و دیگر هیچ چیز مثل گذشته نیست !

 

"بهار منصوری"

---------------------------------------------

 

دفتر عشق:

تنهایی همین است

تکرار نامنظم من بی تــــو

بی آنکه بدانی

برای تو نفس می‌کشم...

"ناشناس"


از درد تو هیچ روی درمانم نیست

در عشق تو هر حیله که کردم هیچ است
هر خون جگر که بی تو خوردم هیچ است

از درد تو هیچ روی درمانم نیست
درمان که کند مرا که دردم هیچ است.

 

"مولانا"

نام تو

تمام اسم ها چیزی از نام تو را دارند
یک الف
یک یاء
مکث نرمی میان برجستگی دو هجا
گاهی حتی مثل نام تو
طنین ناقوس های عید پاک را دارند

با این همه هیچ کس نیست
که صدایش کنی
و طعم دهانت عوض شود...

"
بهار منصوری"

--------------------------------------------------------

 

دفتر عشق:

تنها پرانتزی
که دوست ندارم بسته شود
لبان توست
وقتی می خندی

"ناشناس"


چترهای کاغذی

باید به چشم هایم نگاه کنی

این شعرها

هرچقدر هم خوب باشند

نمی توانند دلتنگی ام را

بیان کنند..

چترهای کاغذی

زیر باران

دوام نمی آورند...!

 

"محسن حسینخانی"

------------------------------------------------


دفتر عشق:

+ درد و رنج زندگی همه کاه بود، دلتنگی‌ات کوه! کوهی که بر خانه ام فرو نشست... عباس معروفی


طعم عسل

در باران که به خانه برمی‌گردی،
از صاعقه‌ها نترس!
آن‌ها صاعقه نیستند
فلاش‌های دوربینِ خداوندند
که دائم در حال عکس گرفتن از توست!

فردا که از خانه بیرون بیایی
باران بند آمده است
و تصویرت در چال‌آب‌های کوچکِ خیابان
انعکاسِ تاج محل را
در حوضِ مرمرش کم‌رنگ می‌کند...

تو عابری عادی
در خیابان پاییز نیستی!
فرشته‌ای هستی که بال‌هایش را
پشتِ مانتویی سیاه پنهان می‌کند
و مقنعه‌اش معبدِ اینکاست
که خورشید را در خود دارد!

تعجبی ندارد اگر عابران دیگر
این همه را نمی‌بینند،
طعمِ عسل را باید از زنبور کارگری پرسید
که برای به دوش کشیدن شهد
کیلومترها راه را
از گلی به گلی پر زده باشد...

من زنبورِ کندویی بودم
که تو را
از آن دزدیدند!

"یغما گلرویی"

من می خواهمت

من می خواهمت
و این خواستن درد کمی نیست!

"ﻣﺮﯾﻢ یزدانی"

-------------------------------------------------

 

دفتر عشق:

مرا کجا رها کرده‌ای

که پیدا نمی شوم

بی تـــــو...!

"ناشناس"


دارد عادتم می‌شود

دارد عادتم می‌شود
که با دلهره تو را ببوسم
مثل گنجشک‌ها
که هرگز آسوده از زمین
دانه برنمی‌چینند …!

"
یاور مهدی پور"