کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

آواز مه

بلیط قطار را پاره ‌می‌کنم

و با آخرین گله‌ی گوزن‌ها

به خانه برمی‌گردم

آن‌قدر شاعرم

که شاخ‌هایم شکوفه داده است!

و آوازم

چون مه‌ای بر دریاچه می‌گذرد:

شلیک هر گلوله خشمی است

که از تفنگ کم می‌شود

سینه‌ام را آماده کرده‌ام

تا تو مهربان‌تر شوی...

 

"گروس عبدالملکیان"

--------------------------------------------------------

 

دفتر عشق:

می خواهمت...
آنگونه که حوا
سیبش را چید
!

"ناشناس"


گاهی صخره‌ها هم گریه می‌کنند

گاهی صخره‌ها هم گریه می‌کنند
ندیده‌ای تو
هرگز هم نخواهی دید
اما صخره‌ها هم گاهی گریه می‌کنند

نمی‌دانی چرا
هرگز هم به تو نخواهم گفت
اما گریه می‌کنند صخره‌ها

دریا‌ها با خود غمی را می‌آورند و می‌برند
اما صخره‌ها نمی‌دانی
وقتی که گریه می‌کنند ...
وقتی که گریه می‌کنند ...

"شهاب مقربین"

از کتاب: سوت زدن در تاریکی

نظری به کار من کن

نظری به کار من کن که ز دست رفت کارم
به کسم مکن حواله که به جز تو کس ندارم

منم و هزار حسرت که در آرزوی رویت
همه عمر من برفت و بنرفت هیچ کارم

 

"عطار نیشابوری"

 

بنرفت = به نرفت

-------------------------------------------


درباره عطار نیشابوری:

فَریدالدّین ابوحامِد محمّد عطّار نِیشابوری (۵۴۰ - ۶۱۸ قمری) یکی از عارفان و شاعران ایرانی بلندنام ادبیات فارسی در پایان سدهٔ ششم و آغاز سدهٔ هفتم است.

او در سال ۵۴۰ هجری برابر با ۱۱۴۶ میلادی در نیشابور زاده شد.

وی یکی از پرکارترین شاعران ایرانی به شمار می‌رود و بنا به نظر عارفان در زمینه عرفانی از مرتبه‌ای بالا برخوردار بوده‌است.


همین که تو هستی

به خدا گفته ام زحمت نکشد

نه نیازی به زلزله هست

نه نیازی به سونامی

همین که تو هستی

همین که تو می خندی

بلاهای بزرگی اند

که جهانم را با خاک یکی کرده اند...

 

"مهدیه لطیفی"

---------------------------------------------------------

 

دفتر عشق:

صدای پای تو ...

خوش‌ترین ترانه ست!...

زمزمه کن ... تشنه ی شنیدنم!

"ناشناس"


سخنی از نلسون ماندلا

انسان ها آفریده شده اند که به آنها عشق ورزیده شود و اشیا ساخته شده اند که مورد استفاده قرار بگیرند!

دلیل آشفتگی های دنیا این است که به اشیا عشق ورزیده می شود و انسان ها مورد استفاده قرار می گیرند!


"نلسون ماندلا"


طعم دست هایت ...

طعم دست هایت را
لای انگشتانم جا گذاشته ای...
برای لمس حضورت
اسیر در زمانم
و تو غافل از این خسته
دور می شوی ...
می دانم
یک روز پیدایت می کنم
و هوایت را پس می دهم
اما تو و کوچه و باران
در خیال همیشه آبستن من

زنده خواهید ماند ...


"شیدا علیپور ریژنه" 

۱۳۹۱/۲/۱۴ - پیرانشهر

دستم را اگر نگرفته بودی

دستم را اگر نگرفته بودی

چگونه می آموختم

در غیبت خورشید هم

می شود خندید ؟!

صدایت که ببارد

یک قطره ماه هم

در کاسه ی آبم بیفتد

کافی ست :

من نور می شوم

 

"ماندانا زندیان"

من و تنهایی

روی ملحفه هایی
که هنوز بوی تو را می دهند
غلت میزنم..
میخواهم از صفر شروع کنم
درست مثل همه بازنده ها
و بی خیال، روی طبل بی عاری ضرب بگیرم
حتی میتوانم لبخند بزنم
اتفاق خاصی نیافتاده
جز اینکه رفته ای
و این اصلن اهمیتی ندارد!
ببین
دارم با تنهایی
در ملحفه هایی با بوی تو
عشق بازی می کنم
من و تنهایی
با هم، به ریش دنیا میخندیم!

"گیلدا ایازی"

یک جای تقدیر می لنگد


فرقی نمی کند موهایت را پشت گوش بیاندازی
یا حرف های مرا!
یک جای تقدیر می لنگد
که آینه روی تنهایی ات چشم هیز می کند
و آغوشت به عروسک هایی ارث رسیده
که هیچ گاه کوک نمی شوند از تو برایم بگویند
حالا منم و انگشت های جنون زده ای
که به درد وفادارترند تا به استخوان
انگشت هایی که به سبیل نیچه نمی رود
با قلم سر گوشواره هایت
یکی به دو می کند
برای شعرهایی
که دلشان از گوش هایت پر است

"میلاد آهنگربهان"

مرا ببخش که روزی سنگم و روزی آتش

زمین عاشق شد و آتشفشان کرد و هزار هزار سنگ آتشین به هوا رفت.
خدا یکی از آن هزار هزار سنگ آتشین را به من داد تا در سینه‌ام بگذارم و قلبم باشد.
حالا هر وقت که روحم یخ می‌کند، سنگ آتشینم سرد می‌شود و تنها سنگش باقی می‌ماند
 و هر وقت که عاشقم، سنگ آتشینم گُر می‌گیرد و تنها آتش‌اش می‌ماند.
مرا ببخش که روزی سنگم و روزی آتش.
مرا ببخش که در سینه‌ام سنگی آتشین است.
 
"عرفان نظر آهاری"


سخنی از مارتین لوتر کینگ

حتی اگر بدانم فردا جهان نابود می‌شود،

باز هم درخت سیبم را خواهم کاشت .

 

"مارتین لوتر کینگ"


 

+ مارتین لوتر کینگ جونیور (Martin Luther King, Jr.  ) (۱۹۲۹- ۱۹۶۸) رهبر سیاهپوست جنبش حقوق مدنی ایالات متحده آمریکا بوده است. مارتین لوتر کینگ در سال ۱۹۶۳ به‌عنوان مرد سال ازسوی مجله تایم برگزیده شد و در سال ۱۹۶۴ به‌عنوان جوان‌ترین فرد جایزه صلح نوبل را دریافت کرد. مارتین لوتر کینگ در ۴ آوریل ۱۹۶۸ در شهر ممفیس ایالت تنسی ترور شد.

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلن به تو افتاد مسیرم که بمیرم

یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم.

"فاضل نظری"

----------------------------------------------------


شعر کامل:

 

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلن به تو افتاد مسیرم که بمیرم

یک قطره ی آبم که در اندیشه ی دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم

یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم

این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانی است
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم

خاموش مکن آتش افروخته ام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم.


"فاضل نظری"

عشق یعنی ...

عشق یعنی
از من دور باشی
دکمه های پیراهنت را
با انگشت های من باز کنی..
از تو دور باشم
چایم را با لب های تو بنوشم
خوابم را با چشم های تو ببینم
و نفسم بسته به نفس های تو باشد...

عشق یعنی
سرم را برگردانم،
تو از فاصله های دور

برایم دست تکان بدهی...
و من بی پروا
دستت را بگیرم..!

 

"ناشناس"

 

+ این شعر زیبا رو اتفاقی در آرشیو شعرهام پیدا کردم و چقدر برام آشناست! تمام وبلاگم رو جستجو کردم نبود! و نت رو هم برای نام شاعرش گشتم پیدا نکردم!!!

این شعرها به چشم های تو وفادارترند

تقصیر من نیست نازنین!
بی خوابی های تو از سر فریادهایی ست
که شعرهای من بر سرت می زنند
وگرنه از دختر هزار ساله ی باران
جز مشتی سکوت چیزی در نمی آید..!
کاش هرگز شاعر نمی شدم
که این شعرها به چشم های تو وفادارترند

تا خیال ترک خورده ی من..


کاش دیگر ننویسم

آخر می دانی؟
من از این دوباره نوشتن
دوباره نخواندن
و آن همه سکوت گره خورده ی محض می ترسم
با توام جادوی بزرگ کلمات!
پاره کن!
من باز دارم می نویسم...

 

شعر از: وفا


+ وفا نازنین! مدت هاست ازت بی خبرم اما متن های عاشقانه ات هنوز در دفتر عشقم می درخشند. قلمت ماندگار

------------------------------------------------------------------

 

دفتر عشق:

تا دیدار تو

یک شیشه فاصله است

و من مثل ماهی

میانِ تُنگ و تُنگ میان دریا!

آه!

اگر بشکند این دیوار شیشه‌ای...!

"ناشناس"


رمز خوشبخت زیستن

رمز خوشبخت زیستن، در آن نیست که کاری را که دوست داریم انجام دهیم،

بلکه در این است که کاری را که انجام می دهیم، دوست داشته باشیم.

 

"گابریل گارسیا مارکز"

 

با یاد دو چشمانت ...

با یاد دو چشمانت، می‌میرم و می‌دانم

تا صبح قیامت من، از غیر گریزانم

پیمانه دوچندان کن، ای شاهد بازاری

من مست می ناب و بی دوست پریشانم

 

"محمد علی ناطقی"

 

برگرفته از وبلاگ شاعر

http://www.alinateghi.blogfa.com/post/123


یاد باد آنکه سر کوی تو ام منزل بود

یاد باد آنکه سر کوی تو ام منزل بود

دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

 

در دلم بود که بی "دوست" نباشم هرگز

چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود.

 

"حافظ"

تا آخر دنیا

به اندازۀ تمام شعرهای نگفته ام

 به لب هایت بدهکارم

بوسه هایی را

که طعم شاتوت و شکلات می دهند

به اندازۀ وزن تمام کوله پشتی های پر از کتاب و دلتنگی

سنگینی سرم را

به شانه هایت

سبکی نفسم را

به گونه هایت بدهکارم

 

قلبت را به من بدهکاری

قدر تمام روزهای سکوت و بی خبری

نگاهت را

به اندازۀ تمام تیله های سبزآبی دنیا

بدهکاری به چشم هایم 

صدایت را...

اما دیگر نمی خواهم

به این زودی ها بی حساب شویم...

می آیی تا آخر دنیا بدهکار هم باشیم؟

 

"بهاره بهگوی"

 

برگرفته از وبلاگ شاعر:

http://havaboodan.blogfa.com/

 

----------------------------------------------------

 

دفتر عشق:

راستش را بخواهى

امروز اتفاق خاصى رخ نداد

فقط حدود عصر

بارانِ کوتاهى بارید

امّا زار زار...

"ناشناس"


تا آخر دنیا

به اندازۀ تمام شعرهای نگفته ام
به لب هایت بده کارم
بوسه هایی را
که طعم شاتوت و شکلات می دهند
وزن تمام کوله پشتی های پر از کتاب و دلتنگی
سنگینی سرم را
به شانه هایت
سبکی نفسم را
به گونه هایت بده کارم
قلبت را به من بده کاری
قدر تمام روزهای سکوت و بی خبری
نگاهت را
اندازۀ تمام تیله های سبزآبی دنیا
بده کاری به چشم هایم
صدایت را...
اما دیگر نمی خواهم به این زودی ها بی حساب شویم...
می آیی تا آخر دنیا بده کار هم باشیم؟

"بهاره بهگوی"

 

برگرفته از وبلاگ شاعر:

http://havaboodan.blogfa.com/

 

----------------------------------------------------

 

دفتر عشق:

راستش را بخواهى

امروز اتفاق خاصى رخ نداد

فقط حدود عصر

بارانِ کوتاهى بارید

امّا زار زار...

"ناشناس"


مرگ قشنگ!

فکرَش را بکن

چه مرگ قشنگی می تواند باشد!

تو از کوچه مرا صدا بزنی

و من از شدت ِ شوق

در و پنجره را با هم قاطی کنم!!

 

"داریوش حسن پور"