کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

این بار را تو بخند!

از تو می گفتم

عطر گل، دنیا را می گرفت

پروانه ها دورم می گشتند!

خدا می خندید!

از تو می گفتم

عطر خاک باران خورده

زمین را مسخ می کرد

چتر ها دست آسمان را می بوسیدند

خدا می خندید!

از تو می گفتم

عطر شراب راه می افتاد

کودکان تلو تلو می خوردند!

خدا می خندید!

از تو می گویم!

که خدا جان خوب بداند...

برای من،

تو...

خدای زیباتر

مهربان تر

خوش عطر تر

و خواستنی تری هستی!

این بار را تو بخند!


"حامد نیازی"

(نامه های سوخته)


مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم

مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم

طایر قدسم و از دام جهان برخیزم


گر چه پیرم، تو شبی تنگ در آغوشم کش

تا سحرگه ز کنار تو جوان برخیزم

 

"حافظ"


آبی چشمهایت

آنقدر زیبایی

که شاعرها به احترامت

کلاه از سر بر می دارند!

و روی پیشانی شعرهای شان

عرق شرم می نشیند!

در این هیاهو

این منم

که با بلند ترین عاشقانه ی دنیا

سال هاست دورت می گردم

با یک دوستت دارم دریایی!

به رنگ چشمهایت

آبی تر از آبی!


"حامد نیازی"


دلم تنها بود

دلم

تنها بود...

تو از اینجا شروع شدی.

 

"افشین صالحی"

 

برگرفته از کانال:

@baran_e_del

 

ترسم این است نیایی نفسم تنگ شود

ترسم این است نیایی نفسم تنگ شود

نقش رویایی تو هی کم و کم رنگ شود

 

ثانیه گُم بشود عقربه ها گیج شوند

دل خوش باورم آواره و دلتنگ شود

 

ترسم این است از این خانه دلت قهر کند

قصّه ها کَم بشود فاصله فرسنگ شود

 

نکند بوسه بمیرد خبرش گم بشود

دل شکستن نکند مایه ی فرهنگ شود

 

نکند فاحشه گی معنی لبخند دهد

بوسه ای گُل بدهد ترجمه اش ننگ شود

 

نکند شاخه ی لرزان بشود شانه ی من

هق هق گریه ی بندآمده آهنگ شود

 

تلخی قهوه ی لب های تو زجرم بدهد

لب بچیند دل و با گریه هماهنگ شود

 

وای اگر در دل مرداد زمستان بشود

قلب بی عاطفه ات یک سره از سنگ شود

 

سینه را آه! دل سنگ تو آزار دهد

وای اگر سادگی ام..مایه ی نیرنگ شود

 

"علی نیاکوئی لنگرودی"

۱۳۹۴/۰۴/۲۱


می شود معجزه با چشم تو آغاز شود

می شود معجزه با چشم تو آغاز شود

کنج دیوار دلم پنجره ای باز شود

 

می شود حادثه ات حال مرا خوب کند

تلخی شعر مرا تلخی مطلوب کند

 

می شود باز بیایی و دچارم بکنی

 زخمی حادثه ی عشق و شکارم بکنی

 

بگذاری نفسم با نفست گرم شود

سختی عاطفه ات با قلمم نرم شود

 

حلقه ی دست تو در گردن من تنگ شود

رنگم از لمس نفس های تو پررنگ شود

 

می شود شانه ات آرام به دادم برسد

مثل آرامش حوّا که به آدم برسد

 

 تو بیا قصه ی ما قصه ی جاوید شود

قصه ی آنکه دلش را به تو بخشید شود

  

"علی نیاکوئی لنگرودی"

۱۳۹۴/۰۵/۱۱

 

متن کامل شعر:

http://aliniakooee.blogfa.com/post/108


ای سبز گونه ردای شمالی ام

...

ای سبز گونه ردای شمالی ام

جنگل!

اینک کدام باد 

بوی تنش را 

می آرد از میانه ی انبوه گیسوان پریشانت

که شهر به گونه ی ما

در خون سرخ نشسته است ...؟

آه ای دو چشم فروزان!

در رود مهربان کلامت

جاری ست هزاران هزار پرنده،

بی تو کبوتریَم بی پر ِ پرواز ...

 

"خسرو گلسرخی"


جنگلی ها

قلبِ بزرگ ما
پرنده ی خیسی ست
بنشسته بر درختِ کنار خیابان
در زیر ِ هر درخت
صدها هزار برهنه ی بیدار
از تبر
جنگل !
ای کاش قلب ما
می خفت بی هراس
بر گیسوان در هم نمناکت
ای کاش
تمام خیابان های شهر
جنگل بود ...


۲
جنگل،
گسترده در مِه و باران
ای رفیق ِ سبز
بر جاده های برگ پوش وسیعت
بر جاده های پر از پیچ و تاب تو
هر روز مردی به انتظار نشسته
مردی به قامت یک سرو
با چشم های میشی ِ روشن
مردی که از زمان تولّد
عاشقانه می خواند
ترانه ی سیّال جنگل را
برای مردم شهر
مردی که زاده ی تجمّع توست
و هیمه های بی دریغ تو
او را
در فصل های سرد
ادامه ی خورشید بوده است ...


۳
ای شیر ِ خفته،
ای خالکوبی بر سینه ی شهید،
بر ساعد ِ بلند راه ِ مجاهد
کاینَک متروک مانده شگفت
مَنویس
منویس با "راش" های جوان،
"
این نیز بگذرد ..."


۴
ای سبز به اندیشه های روز
جنگل ِ بیدار !
در سایه سار روشن نمناکِ تو
که بوی و عطر رفاقت می پراکند
گلگون شده ست
چه قلب های تهوّر
که سبزترین جنگل بود
شکسته ست چه دست ها
که فشفشه می ساخت
در سکوتِ شب هایت ...


۵
ای پناهگاه ِ خروسان ِ تماشاگر
جنگل ِ گسترده بر شمال
آن رُعب نعره ها
در فضای انبوهت
آیا تناورترین درخت نیست؟
وحشی ترین کلام ِ تو اینک
حرکتِ برگ است
بر شاخه های جوان ...


۶
بر شانه های بلندت
که از رفاقتِ انبوه ِشاخه هاست
بر جای ِاستوار
خاکستری نشسته
خاکستری از هر حریق
که جاری ست
در قلبِ مشتعل ما
مگذار باد پریشان کند
مگذار باد به یغما برد
از شانه های تو
خاکستری که از عصاره ی خون است ...


۷
جنگل !
ای کتابِ شعر درختی
با آن حروف سبز مخملی ات بنویس
بر چشم های ابر
بر فراز مزارع متروک :
باران
باران ...

 

"خسرو گلسرخی"


---------------------------------------------------




+ «خسرو گلسرخی»؛ [بهمن 1322- بهمن 1352] شاعر سوسیالیست و آزادیخواه مردم ایران که به سبب عقایدش به دست رژیم پهلوی به همراه رفیق همرزم اش، «کرامت دانشیان» تیرباران شد.

کاش می شد که دلم در غل زنجیر شود

کاش می شد که دلم در غل زنجیر شود

نفسم از نفسِ گرم تنت سیر شود

 

کاش یک قاصدک از تو خبری می آورد

تا که این خواب منِ شب زده تعبیر شود

 

دانهٔ عشق تو را در دل خود کاشته ام

کاش این ذرّه به دستان  تو تکثیر شود

 

خنده هایت به بهار و لب تو شاخ نبات

در کنارت چه بعید است، کسی پیر شود

 

پیش آن لشکر چشمان تو تسلیم و گمم

کو سپاهی که در این مهلکه درگیر شود؟

 

من صدایت زدم و چهره ز من گرداندی

حق این عشقِ خیالیست که تحقیر شود

 

فال من در کف فنجان و دلم در کف دست

روز و شب منتظرم تا که چه تقدیر شود

 

"ناشناس"


مگر می شود...!

خودم را قانع می کنم

که شاید نمی خواند

که شاید به گوشش نمی رسد

که شاید مردمِ شهر خبردارش نمی کنند

از حجمِ دلتنگى ام

مگر می شود

یک نفر جان دادنَت را ببیند

بداند مخاطبِ تمامِ شعرهایش هستى و

سراغَت را نگیرد...؟!

 

"علی قاضی نظام"


سقوط

از آسمان  می افتم

سقوط تکه ابریست

که دست بر پیراهنم می ساید

ترس قطره اشکی ست

که نمی ریزد

قصه ی گندم به تکرار نان می رسد

قصه ی آدم به پایان مرگ...

 

"روشنک آرامش"


به من زنگ نزن

به من زنگ نزن

به دیدنم بیا

این تلفن لعنتی

دکمه‌ی آغوش ندارد...!

 

"حسنا میرصنم"


دست‌های تو

دست‌های تو انگار
پرچم‌های صلح‌اند
بر خرابه‌ی روزهای من
که جز نشانه‌ای از گنج‌ها در او باقی نیست
زورق‌ها و نگهبانانی
که باروت کشف‌شده را به جزیره‌ی دور می برند.

 

دست‌های تو انگار
سیم‌های تارند
که ترانه‌های حرام را پنهانی
در آتش رودخانه‌های‌شان حفظ می‌کنند،
رودهایی روشن
که صورت سربازهای شکست‌خورده را
در آتش زخم‌ها می‌شویند.

 

دست‌های تو
صبحی روشن‌اند
صبح جمعه‌ی پاییز
که زیر ملافه‌ی سردی به موسیقی دوری گوش می‌کنم.

 

ای سرمای صبح
که شمدهای سفید را بر اندامم رواج می‌دهی
به پاس همین دست‌هاست
که تو را
دوست دارم.

 

"شمس لنگرودی"

 

+ شمد: پارچه نازک سفید که هنگام استراحت روی خود می اندازند.


دلم از نرگس بیمار تو بیمار تر است

دلم از نرگس بیمار تو

بیمار تر است

 

چاره کن دَرد کسی

کز همه ناچار تر است!

 

"فروغی بسطامی"


نسبت عشق به من

نسبت عشق به من نسبت جان است به تن

تو بگو من به تو محتاج ترم یا تو به من

زنده‌ام بی تو همین قدر که دارم نفسی

از جدایی نتوان گفت به جز آه سخن...

 

"فاضل نظری"


تنهایی

از برکه

به دریا بزن!

تنهایی‌اَت

بزرگ شده است مرد.

 

"رضا کاظمی"


باران خیال توست

باران

خیال توست

می آید، شدید می شود،

صورتم را خیس می کند ...

باران؛

آمدن توست

همه را عاشق می کند ...

باران؛

نگاه توست

زیرش که باشی تب می کنی ...

باران؛

پیراهن توست

بویش تا مدت ها همه را دیوانه می کند ...

باران؛

داغ توست

سیگار می خواهد...

باران...

بگذریم ...

باران گریه ی من که نیست

بند می آید...

 

"سجاد شهیدی"


تو کجا نالی از این خار که در پای منست

تو کجا نالی از این خار که در پای منست

یا چه غم داری از این درد که بر جان تو نیست

دردی از حسرت دیدار تو دارم که طبیب

عاجز آمد که مرا چاره درمان تو نیست.

 

"سعدی"


سخت نیست

سخت نیست

اصلا سخت نیست از روی شانه ام

تاب بخوری روی دستم

توی چشمهایم زل بزنی و

بگویی حواست هست امروز جمعه است؟!

سخت نیست

بگویم مگر حواس گذاشته ای؟

سخت نیست چنان ببوسمت

که جمعه در تقویم از خجالت سرخ شود گونه اش!

سخت نیست...

جمعه ها صدایت کنم و بگویم من رفتم!

بگویی کجا؟

بگویم قربان عطر تنت!!

سخت نیست من و تو این طور جان جمعه را بگیریم؛

قبل از اینکه بفهمد غصه را چطور توی دلهایمان جا کند!

سخت نیست

فقط دستت را به من بده!

راستی...

من رفتم!

 

"حامد نیازی"

 

(نامه های سوخته)


از تو گذشته ام

از تو گذشته ام

همان طور که دوباره راه می روم

همان طور که آرام زندگی می کنم

چشم هایم را اما

هیچ اشکی بند نمی آورد...

 

از تو گذشته ام

و این بار نیمه ی غمگین ترم را

پشت سرت گذاشتم

تا شب و روزِ خلوتم

در اندوهِ این روزگارانِ سرد و طولانی آرام بگذرد

و در بطنِ این زندگی هیچکس نمی داند

کسی که اندوهش

در اصالتِ نبودنِ تو عمیق ریشه کرده است

دلش گرم هیچ آغوشی نبود،

 

نیمه ی دیگرم

به خودم و به خانه بازگشت است

و به مَلامتِ شب لب می گشاید

که من در نبودنِ تو خوشبختم

خوشبختم

خوشبختم...

 

امیرمحمد مصطفی زاده"

 

برگرفته از کانال:

@baran_e_del