کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

چرا به روزنامه ها گفتم - غلامرضا بروسان

سه شعر از زنده یاد غلامرضا بروسان

1)

چرا به روزنامه ها گفتم دوستت دارم

چرا گفتم، چرا فکر نکردم

هربار که نامت را می برند

دیواری در دلم فرو می ریزد

باد در شاخه ها می پیچد

و به رویا آسیب می زند.

2)

منم که کفش هایت راجفت کرده ام

دستت را گرفته ام

و از خیابان عبور داده ام

گاهی پرنده بوده ام و گاهی ببر

و گاه مورچه از سر ناخوشی

با این همه خوب که فکر می کنم

سالهاست دهانت را

با دهان یک زندانی بوسیده ام.

3)

منم که دوستت دارم

نه مردی که دستش را به نرده ها گرفته

نه باران پشت پنجره

منم که دوستت دارم

و غم بشکه های سنگینی را

در دلم جابه جا می کند.

"غلامرضا بروسان"

 از کتاب: مرثیه برای درختی که به پهلو افتاده است

غلامرضا بروسان به همراه هسرش الهام اسلامی

---

درباره کتاب  مرثیه برای درختی که به پهلو افتاده است: اینجا

دستت مثل یک شعر سیاسی گرم است

...

تنها تو وقتی صدا می زنی

نامم دهان به دهان می چرخد

ماه کامل می شود

و با ده انگشت می تابد.

بلبلی پشت سنگ می خواند

با رگه هایی از طلا.

 

دستت

مثل یک شعر سیاسی گرم است.

 

"غلامرضا بروسان"

 

از کتاب: مرثیه برای درختی که به پهلو افتاده است / انتشارات فرهنگ تارا / چاپ پنجم 1394

--------------------------------------


پی نوشت:

+ برای نمایشگاه کتاب امسال اگر بخوام شاعر و یا کتابی را معرفی کنم، کتابهای زنده یاد بروسان را به همه دوستان توصیه می کنم. نمایشگاه سال قبل کتاب "در آب ها دری باز شد" را گرفتم که یکی از بهترین انتخاب‌هایم بود و امسال هم کتاب "مرثیه ..." یکی از بهترین‌هاست. از انتشارات تارا خبر ندارم اما من این کتاب را از غرفه نشر مروارید تهیه کردم.

++ البته هنوز فرصت نشده خیلی از کتابهایی را که خریدم ورق بزنم. اما کتاب بروسان اگر بهترین نباشد، قطعا یکی از بهترین‌هاست.

+++ سایر آثار منتشر شده و زندگی نامه غلامرضا بروسان: اینجا


در پی تو

با یک دست تو را لمس می کنم.
و با دست دیگرم
به تو می اندیشم.
 عزیزم!
در پی تو
دستم آنقدر بزرگ می شود
که از مرز می گذرد...

"زنده یاد غلامرضا بروسان"
از کتاب: مرثیه برای درختی که به پهلو افتاده است
----------------------------------------------------------------------

دفتر عشق:
غمگین ترین درد، مرگ نیست،
دلبستگی به کسی است
که بدانی هست اما
اجازه ی بودن در کنارش را نداری...!

"ناشناس"


می‌بوسمت

اگر لازم باشد زنانه فکر می کنم

و چون سوزنی در خیالت فرو می روم

به دکمه های لباست دست می کشم

و زندگی را بیدار می کنم.


می‌بوسمت؛

آنقدر که

دهانم را با دهان تو

اشتباه بگیرند.


"غلامرضا بروسان"

از کتاب: مرثیه برای درختی که به پهلو افتاده است / انتشارات فرهنگ تارا


من فرق کرده ام

...

من فرق کرده ام

باید باشی و ببینی

اختلاف سر و دستم را

دعوای پیشانی مرا با مشت

باید باشی و ببینی

هر دکمه ای که می افتد

سوزنی به فکر پیراهنم فرو می رود.


با این آتشی که به پا کرده ام

از میان من ای کاش ای کاش

رود خانه ای می گذشت.

 

 

"غلامرضا بروسان"


از کتاب: مرثیه برای درختی که به پهلو افتاده است

منم که دوستت دارم

منم که دوستت دارم
نه مردی که دستش را به نرده‌ها گرفته
نه باران پشت پنجره
منم که دوستت دارم
و غم
بشکه‌های سنگینی را
در دلم جابه‌جا می‌کند

"غلامرضا بروسان"

اگر تو بخواهی ...

اگر تو بخواهی

مورچه ای را از خانه اش دور می کنم
و گرسنگی را به دنیا برمی گردانم
دستم را تا آرنج در دهانم فرو می برم
و خودم را
چون پیراهنی پشت رو می کنم.


اگر تو بخواهی

نامت را بید می گذارم

و در سایه ات

روشن و خاموش می شوم.

 

"غلامرضا بروسان"


از کتاب: مرثیه برای درختی که به پهلو افتاده است


نام تو

نامت

از ساق هایم شروع می شود

از دلم عبور می کند
و دهانم را به آتش می کشد


چطور می تواند مرگ

از تو

تنها گودالی را پر کند!

 

"غلامرضا بروسان"


از کتاب: مرثیه برای درختی که به پهلو افتاده است