کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

ما عشق را درنمی‌یابیم ری‌را

حداقل می‌دانم
اول انسانم
بعد هم اندکی شاعر ...!

رسمی معمولی‌ست
آورده‌اند که شِبْلی
خود را به بهایی فروخت،
و من در پیِ میزانِ آن بهاء
خود را به تبسمِ یک فرشته فروختم


تو که می‌فهمی ری‌را
ما عشق را درنمی‌یابیم
همچون گُل... که عطرِ خویش را.

از: سید علی صالحی

مجموعه: آخرین عاشقانه‌های ری‌را / نامه دوم

 

 متن کامل شعر در ادامه مطلب

  

ادامه مطلب ...

گاه یاد همان چند ستاره‌ی دور که می‌افتم

گاه یادِ همان چند ستاره‌ی دور که می‌افتم

دور از چشمِ تاریکی

می‌آیم نزدیکِ شما

کمی دلم آرام بگیرد

خیالم آسوده شود

جای بعضی زخم‌ها را فراموش کنم

اما هنوز نگفته: ها!

باد می‌آید.

 

با این حال تو خودت قضاوت کن

من هنوز هم

بدترین آدم‌ها را دوست می‌دارم.

 

از: سید علی صالحی

مجموعه: آخرین عاشقانه‌های ری‌را

عقاب‌ها هرگز نمی‌میرند!

حالم خوب است
هنوز خواب می‌بینم
ابری می‌آید
و مرا تا سرآغازِ روییدن ... بدرقه می‌کند.

تابستان که بیاید
نمی‌دانم چندساله می‌شوم
اما صدای غریبی
مرتب می‌گویَدَم:
-
پس تو کی خواهی مُرد!؟

ری‌را ...!
به کوری چشمِ کلاغ
عقاب‌ها هرگز نمی‌میرند!

مهم نیست
تو که آن بیدِ بالِ حوض را
به خاطر داری ...!
همین امروز غروب
برایش دو شعر تازه از "نیما" خواندم
او هم خَم شد بر آب و گفت:
گیسوانم را مثلِ افسانه بباف!

 

از: سید علی صالحی

مجموعه: آخرین عاشقانه‌های ری‌را / نامه نهم

 ------------------------------------------------------------------------------


پی نوشت:

خانم «ثنابانو» در مورد «ری‌را» در اشعار صالحی پرسیدند. سوال جالبی بود. در اینکه ری‌را مخاطب خاص اشعار صالحی هست، شکی نیست اما اینکه چرا ری‌را و اینکه این نام از کجا آمده!؟ چیزی بود که خودم هم نمی‌دانستم و برام جالب شد... پس از کلی جستجو در اینترنت فکر کنم بالاخره توانستم پاسخ معتبر و قانع کننده‌ای در این مورد بیابم. این دست اطلاعات ارزشمند بوده و گاها یا جایی ثبت نشده یا اگر ثبت شده به آسانی در جستجوهای گوگل پیدا نمی‌شوند. جا دارد که همین جا از آقای نیما رحیمی (نگارنده) و همچنین مدیریت سایت آسان بین تبریز تشکر و قدردانی نمایم.

 

«ری را» ی نیما ، « ری را» ی صالحی/ به قلم نیما رحیمی

«ری را » ی نیما» از جمله نامهای آوایی است که نتیجه آوای پرنده شب زی است که در گوش مردمان منطقه شمال ، «ری را» شنیده شده یا باز تولید شده است. این پرنده «ری را» با آوای عجیب خود : ری را … ری را بر سطح آبها پرواز می کند … نیما در حقیقت صدای آن پرنده را می شنود و شعر با صدای او آغاز می شود...

استاد سید علی صالحی – بنیانگذار شعر گفتار – در مصاحبه حضوری که با نگارنده داشتند بیان داشتند که « ری ‌را یا لیلی » نام زنی است که در جوانی در زندگی ایشان بوده و این بانو دو نامه بوده است و حالا زیر خروارها خاک است.

به زعم نگارنده، «ری ‌را» ی صالحی زنی است اثیری که در آثارش چه شعر و چه نثر به صورت زنی فرشته وار که از نور خالص آسمان است مطرح شده است...

 

مطلب کامل را اینجا بخوانید.

بر این خاک و از این خانه و از همین مردمان

من غرقِ گریه‌ات می‌کنم از هِق‌هِقِ بوسه‌ها،
می‌خواهی چه کنی؟
فوقش می‌روی شکایتم می‌کنی به گُل،
که به قول قدیمی‌ها
مثلا فالِ پروانه کدام است؟

بگذار شادمانی باشد
با تو نیستم
با آن نفهمِ بالانشینِ وِراجم!
با آن کلاهِ شاپوی فرنگی‌اش.
-
مِرسی!

دلم می‌خواهد دوستت داشته باشم
یک دیوارهایی این وسط‌ها کشیده‌اند
در یکی از ترانه‌های پیشین
یادم هست که گفته بودم
جُرم باد ... ربودنِ بافه‌های رویا نبود!
نمی‌خواهم تکرارت کنم ای بوسه
شیرین ببار از عطرِ آن نازنین!
وقتی که خیلی دور می‌شوم از این حدود
با خودم می‌گویم
یک نفر آنجاست
او که به شامگاه و در بامداد
ترا می‌نامد

من کلمه‌ای به یادم نمی‌آید!

ترا به خدا بگذارید
هر کسی هرچه دلش می‌خواست
لااقل به خواب ببیند!
جهان خوب است
این برگ‌های سبز خیلی خوبند
گفت خودش آهسته گفت خودش
خودم اصلا
دخترانی که اهل ترانه‌اند
دوستانِ دورِ دریا حتی.

بی‌انصافی می‌کنید به خدا!

 

از: سید علی صالحی

مجموعه: آخرین عاشقانه‌های ری‌را

تو رویاها را ورق بزن ای روشن

...

اینجا همه‌ی آب‌های روان

مشتاق سپیده‌دم دریایند
ما تشنه‌ایم!
ساعت شما چند است!؟

باشد، که زندگی
زندگی‌ست.
امروز در دست من و
دوش در دست تو و
فردا ... مال دیگری‌ست،
تنها به یاد آر که رویاها نمی‌میرند.

سفر این‌گونه آغاز می‌شود
روشن‌تر از این تماشا
تنها نوشتن است که مرگ را
پشت درِ اتاق و آینه مشغول شمردن کلمات خواهد کرد!

دست‌های تو همسایگانند
یکی به چپ می‌رود، یکی به راست!

تو رویاها را ورق بزن ای روشن!
رازِ هزار آینه، "ری‌را"!


از: سید علی صالحی

مجموعه: آخرین عاشقانه‌های ری‌را


(متن کامل شعر، در ادامه مطلب)

ادامه مطلب ...

از گوشه‌ی چشم نگاهی کن

ری‌را ...!

همگان به جستجوی خانه می‌گردند،
من کوچه‌ی خلوتی را می‌خواهم
بی ‌انتها برای رفتن
بی ‌واژه برای سرودن ...

و یادهای سالی غریب
که از درخت گفتن
هزار بوسه‌ی پاسخ می‌طلبید!

بگذریم ... ری‌را!
از گوشه‌ی چشم نگاهی کن:
دو قناریِ خسته بر سیمِ تلگراف
دوردستِ بی‌رویایِ مرا می‌نگرند،
درست مثل منند
تبعید ترانه‌ای ناخوانا
که زمزمه‌اش ...
سرآغاز رفتن به شیراز است!
اگر فکر می‌کنی دروغ می‌گویم
همین امشب از فال سربسته‌ی چراغ
یا آهسته از خود حضرت حافظ ... بپرس

 

از: سید علی صالحی

مجموعه: آخرین عاشقانه‌های ری‌را / نامه هفتم