همگان به جستجوی
خانه میگردند،
من کوچهی
خلوتی را میخواهم
بی انتها
برای رفتن
بی واژه
برای سرودن
...
و یادهای
سالی غریب
که از درخت
گفتن
هزار بوسهی
پاسخ میطلبید!
بگذریم ...
ریرا!
از گوشهی
چشم نگاهی کن:
دو قناریِ
خسته بر سیمِ تلگراف
دوردستِ بیرویایِ
مرا مینگرند،
درست مثل
منند
تبعید ترانهای
ناخوانا
که زمزمهاش ...
سرآغاز رفتن
به شیراز است!
اگر فکر میکنی
دروغ میگویم
همین امشب از
فال سربستهی چراغ
یا آهسته از
خود حضرت حافظ ... بپرس
از: سید علی صالحی
مجموعه: آخرین عاشقانههای ریرا / نامه هفتم
عالی . . .
ببخشید آقا نیما میتونم بپرسم این ری را در شعرهای آقای صالحی یعنی چی؟ مخاطب خاصشه ؟
گاه با پلکِ بسته هم میتوان
از یک پُلِ شکسته گذشت، رفت، رازی چید، رویایی دید
لااقل کاری کرد!
"سید علی صالحی"
سلام و ممنون. گاهی شعرهایی رو انتخاب می کنید که منو پرتاب می کنه به روزهای دور و از یاد رفته. مثل همین.