کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

آبی

فردا صبح بیدار می شوم

و فراموش می کنم بارها دوستت داشته ام

کنار پنجره می ایستم

به تماشای کودکانی که عادت دارند

هرصبح، زنی سراغ «کوچه ی خوشبخت» را از آنان بگیرد

و با لبخندهای کوچکشان بگویند:

«تماشای آسمان

چشمان هیچ کس را آبی نخواهد کرد!»

 

"لیلا کردبچه"

 از کتاب: صدایم را از پرنده های مرده پس بگیر



بهارنارنج

...

باورش کمی سخت است، می دانم

اما بارها به ماه گفته ام طوری بتابد

که بغض راه گلوی پنجره ای را نبندد

مخصوصا اگر باد

با خاطره ی بلند پیراهن زنی وزیده باشد

 

بارها گفته ام این شهر بهار ندارد

باغ ندارد

بهار نارنج ندارد

و آدم اگر دلش بگیرد

دردش را به کدام پنجره بگوید

که دهانش پیش هر غریبه ای باز نشود؟

 

"لیلا کردبچه"

 

از کتاب: صدایم را از پرنده های مرده پس بگیر"

نشر فصل پنجم / چاپ اول: 1393




(شعر کامل در ادامه مطلب)

 

ادامه مطلب ...

مرده شوها چه می دانند

مرده شوها چه می دانند
لب های من چقدر قشنگ دوستت دارم را
با چهار هجای کشیده ادا می کردند
و انگشتانم هنگام نوشتن از تو
چگونه لای سطرها ریشه می دادند.

چه می دانند
گونه هایم چگونه عطر بوسه های تو را
در توحش گل های سرخ پنهان می کردند
و موهایم میان انگشتان تو
چگونه باد ها را به مسیر های تازه می بردند.

تو اما می دانی
بهتر از همه می دانی
موهای من چقدر مشکی تر و بلند تر بودند
وقتی انگشتانت را
لای موهای کسی از یاد ببری
و "یادش بخیر"
سهم کوچکم از شبانه هایت می شود.

 

 "لیلا کردبچه"

 

از کتاب: صدایم را از پرنده های مرده پس بگیر /

نشر فصل پنجم / 1393

می ترسم...

از شهرهای بزرگ

که در قصه های تو نبودند می ترسم

از خیابان هایی که پایم را

به راه های نرفته بسته اند

و عشق های کوچکی که دلم را

به پنجره های وامانده ی لعنتی

  

می ترسم

از روزهایی که با تنور تو روشن نمی شوند

و شب هایی که با هزار و یک روایت گوناگون

چشم های مرا نمی بندند

 

دلم هوای خانه ی کاگلی ات را کرده

با پستوی تنگ و تاری

که عطر آغوش پدربزرگ را در آن حبس کرده بودی

دلم هوای تو را کرده

که برایم چای بریزی

و دوباره بگویی چگونه صورت من شصت سال پیش

جوانی کُرد را عاشق تو کرد

  

برایم چای بریز ننه آقا

و اشک هایم را

با گوشه ی گلدار چارقدت پاک کن

خسته ام ،

خسته

و هیچ کس آنقدر زن نیست

که ساعت ها بشود برایش گریست

 

"لیلا کردبچه"

 

از کتاب: صدایم را از پرنده های مرده پس بگیر / ننه آقا

----------------------------------------------------------------


دلنوشت: بیاد مادریزرگ نازنینم...

پرستو

تو شبیه پرستوها هستی
وقتی با کوچ بی‌هنگامی بهار را به خانه‌ام می‌آوری
وقتی با کوچ بی‌هنگامی بهار را از خانه‌ام می‌بری

بخوان
با هر زبانی که عاشقانه‌تر است
آهنگین‌تر است
و واج‌های صمیمی‌تری دارد
بخوان
حتی اگر شده اندازۀ پنجره‌ای
که بیش از حوصلۀ بهار بسته مانده‌ست
آنقدر بسته مانده‌ست
که اسمش را گذاشته‌اند دیوار.

 

"لیلا کردبچه"

 

از کتاب: صدایم را از پرنده های مرده پس بگیر / نشر فصل پنجم / 1393

------------------------------------------------------------

 

+ سالروز شکفتنت مبارک خانم کردبچه

بومرنگ

می‌ترسیدم عاشقت شده باشم

مثل زمین

که می‌ترسید زیرِ برکۀ کوچکی غرق شود

و آسمان

که می‌دانست یک شب، پرنده‌ای

تمام بادهایش را به مسیرِ دیگری می‌بَرد

 

می‌ترسیدم

و عشق در تمامِ خواب‌هایم می‌غلتید

می‌ترسیدم

و ملافه‌ها حالتِ تهوّع داشتند

 

گاهی

برای ترسیدن دیر می‌شود

آنقدر که دست‌هایت را

با تمامِ پنجره‌ها باز می‌کنی

و یادت می‌رود از هر زاویه‌ای پرت شوی

دوباره به آغوش خودت برمی‌گردی

 

خودت را به خواب بزن

پیش از آنکه ناچار شوی

برای خودت قصه‌های تازه ببافی

از اتفاق‌هایی که هرطور می‌افتند

باید بشکنی.

 

"لیلا کردبچه"

از مجموعه: صدایم را از پرندههای مرده پس بگیر

گفتی می آیی

گفتی می آیی

و یاد اخبار هواشناسی افتادم

که لذت باران های بی هنگام را می برد

 

گفتی می آیی

و یاد تمام روزهایی افتادم

که بیهوده چتر برداشته بودم!

 

"لیلا کردبچه"

از مجموعه: "صدایم را از پرنده های مرده پس بگیر" / انتشارات دفتر شعر جوان

--------------------------------------------------


پی نوشت:

شاعر این شعر را آقای "سینا علیمحمدی" نیز گفته اند! کدام درست است، نمی دانم!

یکی از منابع معتبر:

وبلاگ خانم مهدیه لطیفی، پست اسفند 1388

http://heliya1382.persianblog.ir/post/343/

تنهایی من عمیق ترین جای جهان است

انگشتت را
هرجای نقشه خواستی بگذار
فرقی نمی کند

تنهایی من
عمیق ترین جای جهان است
و انگشتان تو هیچ وقت
به عمق فاجعه پی نخواهند برد

 

"لیلا کردبچه"

از مجموعه: صدایم را از پرنده های مرده پس بگیر

این شعر را همین حالا بخوان

این شعر را همین حالا بخوان

وگرنه بعدها باورت نمی شود

هنگام سرودنش چگونه دیوانه وار عاشقت بودم

همین حالا بخوان

این شعر را که ساختار محکمی ندارد

و مثل شانه های تو هربار گریه می کنم می لرزد 

هربار گریه می کنم...


و پیراهن هیچ فصلی خیس تر از بهاری نخواهد بود

که عاشقت شدم .

 

 "لیلا کردبچه"


از کتاب: صدایم را از پرنده های مرده پس بگیر / نشر فصل پنجم

گوشواره های مروارید

روزی هزار بار با تو برخورد می کنم
و هر بار، اسمم را کجا شنیده ای؟

و چقدر چهره ام برای تو آشناست!


تقصیر چشم های تو نیست
که در نقطه های کور خانه زندگی می کنم
و تکرار می شوم هر روز
شبیه عطر بهار نارنج، روی میز صبحانه
شبیه خطوط قهوه ای چای، ته فنجان ها
و شبیه زنی در آینه که ابروهایش را برمی دارد و

فکر می کند دنیا در چشم های تو تغییر خواهد کرد


تقصیر چشم های تو نیست، می دانم

این خانه تاریک تر از آن است

که چهره ام را به خاطر بسپاری

و ببینی چگونه بوی مرگ از انگشت هایم چکه می کند

هر بار که نمی پرسی شعر تازه چه دارم


حق با توست

پوشیدن پیراهن حریر

و آویختن گوشواره های مروارید
حس شاعرانه نمی خواهد
و می شود آنقدر به نقطه های کور زندگی عادت کرد،
که با عصای سپید کنار هم راه برویم

و با خطوط بریل باهم حرف بزنیم.


 "لیلا کردبچه"


از کتاب: صدایم را از پرنده های مرده پس بگیر / نشر فصل پنجم

لکنت

هربار به تو فکر می کنم

یکی از دکمه هایم شل می شود

انقراض آغوشم یک نسل به تأخیر می افتد

و چیزی به نبضم اضافه می شود

که در شعرهایم نمی گنجد

 

کافیست ترا به نام بخوانم

تا ببینی لکنت عاشقانه ترینِ لهجه هاست

و چگونه لرزش لب های من

دنیا را به حاشیه می برد

 

دوستت دارم

با تمام واژه هایی که در گلویم گیر کرده اند

و تمام هجاهای غمگینی

که به خاطر تو شعر می شود

 

دوستت دارم با صدای بلند

دوستت دارم با صدای آهسته

دوستت دارم

و خواستن تو جنینی است در من

که نه سقط می شود

نه به دنیا می آید

 

"لیلا کردبچه"

صدایم را از پرنده های مرده پس بگیر / انتشارات دفتر شعر جوان / سال 89