کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

بمان ...

بمان!

دوست داشتنم

هنوز بوی باران و کاهگل می دهد

بوی مداد جویده ی شده ی کودکی ام

بوی گلبرگ های گل محمدی لای قرآن

بمان!

من تو را

قد انگشتان دو دستم

دوستت دارم.

 

"محسن حسینخانی"

 

از مجموعه در دست چاپ: "باران بعد رفتنت بند نمی آید"

 

 

پی نوشت:

دوستان علاقنمد کرمانشاهی می توانند آثار چاپ شده آقای محسن حسینخانی را از نمایشگاه کتاب کرمانشاه تهیه فرمایند.
مجموعه "کودکی ام را پس بدهید" / نشر اقلیما / 92
مجموعه "این عاشقانه های کوچک یک روز بزرگ می شوند" / نشر اقلیما / 94
یازدهمین نمایشگاه کتاب استان کرمانشاه از تاریخ ۲۲ تا ۲۸ مهرماه / محل دائمی نمایشگاه‌های بین‌المللی واقع در پارک شاهد

سر تمام قرارها می کاشتی ام!


شعروگرافی، محسن حسینخانی

 

سر تمام قرارها می کاشتی ام

یادت هست؟

می خواهم تلافی کنم!

به خانه ام که بیایی

در تمام گلدان ها می کارمت.

 

"محسن حسینخانی"

سه شعر جدید از محسن حسینخانی

 

1)

به خاطرت

با همه قهر کردم!

حالا رفته ای

و من شبیه تکه ابری تنها شده ام

نمی بارم

آرام آرام

دق می کنم!

 

2)

تو عاشق باران بودی

رفتی...

من از غصه آب شدم

خورشید کم کم بخارم کرد

حالا سالهاست

دارم برایت می بارم.

 

3)

رفتنت انفجار هیروشیما بود

بعد آن

هر دوست داشتنی

در من به دنیا می آید

ناقص است.

 

"محسن حسینخانی"

از مجموعه در دست چاپ: "باران بعدِ رفتنت بند نمی آید"

چین و چروک های صورتم

چین و چروک های صورتم را

که ادامه دهی

به رفتنت می رسی

به زمستانی سخت

به برف

که سال هاست

جای سایه ات

روی سرم می نشیند.

 

"محسن حسینخانی"

لب های تو

لب های تو
روزهای قرمز تقویم منند!
برای بوسیدنشان
باید همه چیز را
تعطیل کرد!

"محسن حسینخانی"

قله های بلند

خدا آن روز 

لبخند را به صورتت نقاشی کرد

و تو را به زمین فرستاد

دست هایت 

کم کم بوی پونه و بابونه گرفت

و نفست 

عطر تمام شعرهای جهان را...

تو از سیاره ای به نام "بهشت" آمدی...

هر بار دلت می گیرد

به قله های بلند می روی

تا کمی با خدا درد دل کنی

سبک که شدی 

پرواز می کنی به سوی شهر

شهر، پر می شود 

از عطر شعر و پونه و بابونه و خدا...

خدا پیامبرانی دارد

که کتابشان "عشق" است

و من چیزی جز "عشق"

در کلامت ندیده ام.

 

"محسن حسیخانی"


از مجموعه در دست چاپ: زمین گرفتگی

 

پ.ن: سپاس محسن عزیز. مهرت ماندگار


تو ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ

تقدیم به تنها عشق زندگیم:

تو ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ
ﻣﺜﻞ ﮐﻮﻩ؛
ﮐﻮﻩ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪﺑﺮﻑ ِ ﻧﻮﮎ ﻗﻠﻪ ﺷﺎﻥ ﺭﺍ

ﻫﯿﭻ ﺁﻓﺘﺎﺑﯽ ﺁﺏ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ

مثل جاده؛

جاده هایی که مسیرشان رو به توست

ﻣﺜﻞ ﻣﻮﻫﺎﺕ؛
ﻣﻮﻫﺎﺕ ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭﺷﺎﻥ می زنی و ﺭﻭﺯ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ
ﺑﻠﻨﺪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ.

"ﻣﺤﺴﻦ ﺣﺴﯿﻨﺨﺎﻧﯽ"


از مجموعه در دست چاپ "زمین گرفتگی"


بگذار دوباره با تو متولد شوم

بانو
من شاه نیستم
و هیچ میدانی به نامم نیست
اما تو
عجیب شبیه کاشی های نقش جهانی

وقتی فواره های چشم هایم

از شوق آمدنت

به راه می افتند

و کالسکه های قلبم

برای تو تند تند می دوند

وقتی رنگین کمان چهارفصل چهره ات

به برگ برگ تقویم زندگی ام رنگ می پاشد

و فیروزه چشمهایت

آسمان را آبی و آبی تر می کند

آه...!

بانو

من شاه نیستم

و هیچ میدانی به نامم نیست

اما تو به جهانم نقش دادی

بگذار

دوباره با تو متولد شوم.

 

"محسن حسینخانی"

 

از مجموعه در دست چاپ: زمین گرفتگی


آستین خیس پیراهنم

آستین خیس پیراهنم

طعم شور عشق می دهد

 گریه کجا بود!

یادت رفته سفر سه روزه ات را !؟

دلتنگی ات، جاده ها را چقدر بارانی کرد!؟

بعد گفتی:

مرد که گریه نمی کند!

گفتم:

گریه نیست عزیزکم

فقط چشم هایم به دور شدنت کمی آلرژی دارند!

حالا دور شدنت خیلی طولانی شده

می ترسم،

تمام جاده ها را آب ببرد!

 

"محسن حسینخانی"

دوستم داشته باش..

این شهر

پر است از حرف من و تو

عینک آفتابی ات را

از روی چشم هایت بردار

تا آفتاب مرداد بگوید

چقدر بخاطرت

سیلی توی گوشم زد

تا آدمم کند..

 

بلند شو

گوش کوچه تان را بگیر

تا بگوید

چقدر با قدم هایم

سرش را درد آوردم..

 

شب که شد

پرده پنجره را کنار بزن

به ماه نگاه کن

تا ببیندت

تا بفهمد

هرچه از تو گفتم راست بود

تا ببینی خودش را

از خجالت پشت ابرها پنهان می کند..


حالا باز هم بگو

دوستم نداری!...

 

"محسن حسینخانی"


از مجموعه در دست چاپ: زمین گرفتگی


+ زنده باشی آقا محسن

نامت را فریاد می زنم...

هنوز

صدای جیرینگ جیرینگ النگوهایت

از حافظه ی کوچه

پاک نشده بود و خاک کوچه

دامن چین‌دارت را نگرفته بود

که چرخان چرخان

پرت شدی توی خاطره ها..

عمو، فقط زنجیر مرا بافت

و معلوم نشد

تو را

پشت کدام کوه انداخت

که هیچ فریادی از من

پژواکت را به گوشم نمی رساند

اما من

 خسته نمی شوم..

اگر تمام زنجیرها را هم

به پایم ببندند

نامت را فریاد می زنم...

 

"محسن حسینخانی"


از مجموعه در دست چاپ: زمین گرفتگی

 

سرد شده ای

سرد شده ای

درست مثل این چای

اما نمی دانم چرا

از دهان نمی افتی!...

 

"محسن حسینخانی"


از مجموعه: این عاشقانه های کوچک یک روز بزرگ می شوند

غروب جمعه را دوست دارم

غروب جمعه را دوست دارم

به خاطر دلتنگی ات ...

که آرام آرام

سرت را

روی شانه ام می گذارد.

 

"محسن حسینخانی"


از کتاب: باران، بعد رفتنت بند نمی آید / نشر فحوا 1394 

-------------------------------------


دفتر عشق:

رویاهایم را دوست دارم

چون تنها جایی‌ست که

همه چیز روبراه است...

"ناشناس"

 

چترهای کاغذی

باید به چشم هایم نگاه کنی

این شعرها

هرچقدر هم خوب باشند

نمی توانند دلتنگی ام را

بیان کنند..

چترهای کاغذی

زیر باران

دوام نمی آورند...!

 

"محسن حسینخانی"

------------------------------------------------


دفتر عشق:

+ درد و رنج زندگی همه کاه بود، دلتنگی‌ات کوه! کوهی که بر خانه ام فرو نشست... عباس معروفی


ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻌﺮﻫﺎ ﺩﺭﻭﻏﻨﺪ!

ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻌﺮﻫﺎ ﺩﺭﻭﻏﻨﺪ!
ﺩﺭﻭﻏﯽ ﺧﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭ
ﺑﺎﺩ ﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﺗﻮ!؟
ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﺕ!؟
ﻣﻦ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﺖ!؟
ﺍﺻﻼ ﺍﻧﻘﺪﺭﻫﺎ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ
ﺯﯾﺒﺎ ﻧﯿﺴﺘﯽ!
ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻌﺮﻫﺎ ﺩﺭﻭﻏﻨﺪ
ﺩﺭﻭﻏﯽ ﺧﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭ
ﻣﺜﻞ ﻫﻤﯿﻦ ﺷﻌﺮ ...

"
محسن حسینخانی"

چشم های تو

سه شعر جدید از محسن حسینخانی:

 

زیر گردنت

عطر عجیبی دارد

نزدیکتر بیا!

بگذار

زنبق کبودی که

سال هاست منتظر است

جوانه بزند.

 

***

 

بچه که بودم

فکر می کردم

خدا

آن بالا بالا هاست

بعد گفتند که خدا همه جا هست

اما حالا که

به چشم های تو خوب نگاه می کنم

می دانم ماجرا چیست!

 

***

 

آمدنت

قند را

در دل من آب می کند

برف را

در دل

زمستان.

 

"محسن حسینخانی"

پی نوشت، آبان 1400: از کتاب بهار نارج

ماه نو


از کتاب: باران، بعد رفتنت بند نمی آید / نشر فحوا 1394

دهانم پر از دوست داشتنت بود

شعری جدید از محسن حسینخانی:


دهانم

پر از دوست داشتنت بود

دَم نزدم

تا خودت را

زیر درخت زندگی ام برسانی

من

پرنده ای منتظر بودم

که سال های سال

نُت آوازش را

به نوکش گرفت.

 

"محسن حسینخانی"

پی نوشت آبان 1400: از کتاب بهار نارج

-----------------------------------------------------


دفتر عشق:

آغوشت را تنگ تر کن

حسادت می کنم

حتی به هوایی که میان من و توست

آغوشت را تنگ تر کن...

بی مرز می خواهمت...

"ناشناس"

شعر بی درخت

من نه گنجشکم

نه قناری

دارکوبی هستم

در شعری بی درخت!

حالا تو

هی بگو بخوان ...

 

"محسن حسینخانی"

از مجموعه: کودکی ام را پس بدهید