شاعر که شدم
نردبانی بلند
بر می دارم
پای پنجره ی
پرسه های پسین پروانه می گذارم
و به سکوت
سلام آن روزها سرک می کشم
شاعر که شدم
می آیم کنار
کوچه ی کبوترها
تاریخ
یادگاری دیوار را پررنگ می کنم
و می روم
شاعر که شدم
مشق شبانه ی
تمام کودکان جهان را می نویسم
دیگر چه فرق
می کند
که معلمان
چوب به دست
به یکنواختی
خطوط مشق های شبانه
شک ببرند یا
نبرند ؟
شاعر که شدم
سیم های سه
تارم را
به سبزه های
سبز سبزده گره می زنم
و آرزو می
کنم
آهنگ پاک
صدای تو را بشنوم
شاید که
شاعری
تنها راه
رسیدن به دیار رؤیا
و کوچه های
خیس کودکی باشد
"یغما گلرویی"
----------------------------------------------------------------------
دفتر عشق:
در آغـوشت جایـی برایـــم بــاز کــن، جایــی که عشــق را بشــود مثـــل بازی هــای کودکـی بــاور کــرد.