پشت همین چراغ قرمز
اعتراف کردم
دوستت دارم!
تا هرکجا
مجبور شدی کمی مکث کنی،
یاد عشقمان
بیفتی
چه میدانستم
قرار است بعد از من
تمام چراغهای
زندگی ات
سبز شوند...
"میلاد تهرانی"
وقتی که چشم بسته
روی طنابی که
یک سرش در دست تو بود
بند بازی می
کردم...
دریافتم که
همیشه در عشق
مساله اعتماد
بوده است
میان چشم های
بسته من و
دست های
لرزان تو!
"میلاد تهرانی"