به تو اندیشیدن سکوت من است
عزیزترین، طولانی ترین و طوفانی ترین سکوت
تو درونم هستی، همیشه
همچون قلبی که ندیده ام
همچون قلبی که به درد می آورد
همچون زخمی که زندگی می بخشد.
"روبر دسنوس"
(شاعر فرانسوی)
آنقدر خوابت را دیدهام
که واقعیتت را از دست دادهام
آیا هنوز وقت آن نرسیده که
در آغوشت کشم؟
و بر آن لبها، بوسه زنم
میلادِ صدای دلنشینت را؟
آنقدر خوابت را دیدهام
که بازوانم عادت کردهاند
سایهات را در آغوش کشند
و یکدیگر را بیابند،
بیآنکه گردِ تنت پیچیده باشند
اگر با واقعیتِ تو که روزها و سالهاست
که تسخیرم کردهای، روبرو شوم،
بیتردید به سایهای بدل خواهم شد
آه! ای توازن احساسات!
آنقدر خوابت را دیدهام
که بیشک فرصتی نمانده تا بیدار شوم
ایستاده میخوابم، تمامقد، رو به زندگی
رو به عشق و رو به سوی تو
تنها تو را میبینم
آنقدر در رویاهایم پیشانی و لبهایت را لمس کردهام
که لمس واقعیشان، خیالیتر است!
آنقدر خوابت را دیدهام،
با تو راه رفتهام، حرف زدهام در رویا
با سایهی تو خوابیدهام
که دیگر از من چیزی به جا نمانده است
و سایهای شدهام
در میان اشباح و سایهها
سایهای که با سُرور گام میگذارد
بارها و بارها
روی عقربهی خورشیدی ِ ساعت زندگیِ تو.
"روبر دسنوس"
(ترجمه سارا سمیعی)
منبع: خانه شاعران جهان
+ روبر دسنوس (به فرانسوی: Robert Desnos) (۴ ژوئیه ۱۹۰۰- ۸ ژوئن ۱۹۴۵) شاعر سورئالیست فرانسوی بود.
هیجانزده تسلیم میشوم
تا توفانها و هراسهایم را آرام
کنم
عشق من با من سخن بگو
باید شبهای ناخوشایند را
از فریادهای شوقمان لبریز کنیم
شبهای
آرام را افسون کنیم
عشق من با من سخن بگو
در شبی که قربانی سرنوشتهای شوم
است
اشباه دلهره میآفرینند
و تو مگر مردهای هستی!؟
عشق من با من سخن بگو
دوستم اگر داری
باید بگویی
هیجانت را باید ثابت کنی
شور و شوقت را
عشق من با من سخن بگو
دروغ هم حتی گفته باشی
حتی وانمود به شور و هیجان هم کرده
باشی
برای اینکه رؤیا ادامه یابد
عشق من با من سخن بگو
"روبر دسنوس"
ترجمه از: سهراب کریمی
----------------------------------------------------------
دفتر عشق:
به خیال تو راه میروم
به حال تو قدم میزنم
به یاد تو سرمست می شوم
...
برای تو خواب میبینم
خوابی پر از چشمهای قشنگ تو!
کنارِ تو حرف میزنم
برای تو چای میریزم
تنت را بو میکنم و
دستت را میگیرم
...
میدانی؛
من سالهاست به دوست داشتن تو
آرامم.
"منبع: نت"