کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

چون سیب رسیده ای

چون سیب رسیده ای
رها شده در رؤیا
با رود می روم
کاش
شاخه ای که از آب می گیردَم
دست تو باشد.


"رضا کاظمی"

اردیبهشت 87


 منبع: وبلاگ آقای رضا کاظمی

http://baroun82.persianblog.ir/post/88/


پی نوشت (94.01.17):

این شعر قبلا اینجا به نام شمس لنگرودی ثبت شده بود. یادم نیست که از کجا و کدام منبع شعر رو برداشت کرده بودم. بسیار برام آشنا بود که همین اخیرا هم در یکی از کتاب های شمس خونده باشم اما امروز هرچه در چند کتابی که از شمس دستم هست، جستجو کردم، این شعر رو نیافتم. ضمن اینکه در وبلاگ ایشان هم سرچ کردم نبود. اما در وبلاگ آقای کاظمی که جستجو کردم، به تاریخ اردیبهشت 87 این شعر ثبت شده که آدرسش رو هم در بالا گذاشتم.
با سپاس از خانم الهه

ضمن اینکه این شعر رو به این صورت هم در برخی وبلاگها و سایتها آورده اند:

« چون سیب رسیده ای
با رود می روم
کاش
شاخه ای که از آب می گیردَم
دست تو باشد. »

یعنی مصرع دوم حذف شده!

و دیگر اینکه برخی موارد، به جای "می گیردم" ، "می گیرم" آورده شده. که اینجا هم قبل از این به همین صورت ثبت شده بود.

دلم باران می خواهد

دلم باران می خواهد
و چتری خراب
و خیابانی که
هیچ گاه به خانه ی تو نرسد!

 

از: رضا کاظمی


بوسه هایت ...

بوسه‌هایت
مرگ را به تأخیر می‌اندازند.
مرا ببوس!

 

"رضا کاظمی"

سال‌هاست رفته‌ای

سال‌هاست رفته‌ای و من

هنوز به خودم می‌لرزم

درست مثلِ شاخه‌ای که چند لحظه قبل

پرنده‌اش پریده باشد!

 

"رضا کاظمی"


برگرفته از وبلاگ: "کافه تنهایی"


مرا با بوسه ای تقدیس کن

نان و شراب،

در لب های تو است.
مرا
با بوسه ای تقدیس کن!

 

"رضا کاظمی"

مرا ببوس

مرا ببوس!

بگذار جهان
شعر تازه‌ای بخواند...

 

"رضا کاظمی"

من می روم ...

من می روم
تو بمان با عروسک هایت
و تمام عمر
لباس های مرا به قدّشان اندازه کن!

 

"رضا کاظمی"

------------------------------------------------------

 

دفتر عشق:

دلم نمی خواهد،

چیزی از دستت بقاپم.

تو مرا می شناسی،

اهل این بازی نیستم.

یادت باشد ،

سیب مرا هم موقع آمدن در سبد بگذاری.

امشب منتظر یک اتفاق عجیبم.

"منبع: نت"

جهانی را به تسلیم وا داشته ای

جهانی را 

به تسلیم وا داشته ای

با پیراهنی سفید
بی تابِ گریختن 

از دستِ بندِ رخت!

 

"رضا کاظمی"

--------------------------------------------------------------


دفتر عشق:

روزی دوباره تو را خواهم کشید...

 

ادامه مطلب ...

امروز پنج‌شنبه است

امروز پنج‌شنبه است
باید شمعِ نامَ‌ت را روشن کنم
تا چلچراغی از سقف آسمان برویَد.

امروز پنج‌شنبه است
باید گیسوانِ خاک را شانه کنم
تا در سرخیِ دامنَ‌م
خاکستر و استخوان پُر شود.

امروز پنج‌شنبه است
باید رؤیاهام را بفروشم
تا برایت سرپناه بسازم.

آه که امروز چه‌قدر کار دارم!

"رضا کاظمی"

از مجموعه: پابرهنه تا ماه

لبخند تو

همه می‌گویند:

چه مهربان است این مَرد!

و کسی نمی‌داند
لبخند تو است روی لبهام
وقتی آ‌ن‌سوی دریاها
یادم میکنی...

 

"رضا کاظمی"

عطر گیسوان تو

عطر گیسوهات را نسیم
نه از سمرقند می آورد، نه بخارا
حالا دیگر همه ی زنانِ شهر
بوی تو را می دهند!

 

"رضا کاظمی"

حوّا هم که باشی

حوّا هم که باشی

من آدم نمی شوم
پس بی خودی جای بوسه
سیب تعارفَم نکن!

 

"رضا کاظمی"

خسته ام

خسته ام...
پلک هات را ببند
می خواهم کمی بخوابم.

 

"رضا کاظمی"

می بوسمت

می‌بوسم‌ت

و کلمات
خانه‌نشین می‌شوند.

"رضا کاظمی"

خط

 این‌همه خط نوشتم وُ

یکی نستعلیقِ چشم‌های تو نشد!

 

"رضا کاظمی"

 

ترجمه لبخند

تو

در تمامِ زبان‌ها

ترجمه‌ی لبخندی،

هر کجای جهان که تو را بخوانند

گُل از گُلِ‌شان می‌شکفد.

 

"رضا کاظمی"

زیر پنجره‌ی اتاقم

زیر پنجره‌ی اتاقم
«مــرا ببوس» را می‌خواند
آواز ‌خوان کوچه‌های شب.
می‌بوسمت
و طرح لب‌هایم می‌ماند
روی غبار سرد شیشه!


"رضا کاظمی"

بهار و این همه دلتنگی؟!

بهار ...

و این همه دلتنگی؟!

نه،

شاید فرشته ای

فصل‌ها را به اشتباه

ورق زده باشد.

 

" رضا کاظمی"

... به هم نرسیده‌ایم هنوز!

گفتی این‌جا نشد

آن دنیا به‌ هم می‌رسیم

نگاه کن!

ما مُرده‌ایم،

ولی به هم نرسیده‌ایم هنوز!

 

"رضا کاظمی"

میان جنگل های کاج

میان جنگل های کاج
هر نیمکت خالی
می تواند جای تو باشد
و اینجا
چقدر نیمکت خالی هست.


"رضا کاظمی"