«بهترین شعرهایی که خواندهام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-
درباره من
نام: نیما، .....................................................
متولد: 9 اسفند 54، ........................................
محل سکونت: تهران، .......................................
وضعیت تاهل: متاهل .......................................
ایمیل: nima_m406[at]yahoo[dot]com
...................................................................
در میان باور همه که کوچه های عشق خالی از تک درخت های عاشق است، من درختی یافته ام که هر روز بر روی پیکره اش مشق عشق با نوک مهر می زنم، در میان باور همه که می گویند اگر از عشق بگویی سکوتی مبهم تو را قورت خواهد داد، ولی من با فریاد عشق در میان این کوچه باغ پر هیاهو فریاد زدم، فریاد زدم که دوستت دارم ای ستاره همیشه مهتابی من، چرا که در این کوچه ها تنها پروانه ها قدم می گذارند که رقص شاپرکها را به وادی عشق تنها به عشق هایی مثل تو تقدیم کنند. و به راستی که عجب رنگارنگ شدن از طبیعت عشق قشنگ است...
...................................................................
ادامه...
آرام باش عزیز من , آرام باش حکایت دریاست زندگی گاهی درخشش آفتاب ، برق و بوی نمک ، ترشح شادمانی گاهی هم فرو می رویم ، چشم های مان را می بندیم ، همه جا تاریکی است ،
آرام باش عزیز من آرام باش دوباره سر از آب بیرون می آوریم و تلالو آفتاب را می بینیم زیر بوته ای از برف که این دفعه درست از جایی که تو دوست داری طالع می شود (شمس لنگرودی )
سلام دوست من. لذت بردم. درباره شعر اولت.: جالب است، آنطرفی ها ماند ما نمی گوید در آن دنیا میبینمت، می گویند در دنیایی دیگر می بینمت. و این برمیگردد به اعتقاداتشان که شبیه تناسخ است. ودرباره ی شعر اولت یاد دفتر شعر از امیر آقایی افتادم تحت عنوان: "من از جغرافیای جهان، فقط راه خاه ام را بلدم." خودم اما می گویم: من از جغرافیای جهان کوه شانه ات و دره ی چانه ات را بلدم و... .موفق باشی دوست من. در ضمن پیوند شدی.
سلام نیمای عزیز
تولد نازنین مریم مبارکـــــ
آرام باش عزیز من , آرام باش
حکایت دریاست زندگی
گاهی درخشش آفتاب ،
برق و بوی نمک ،
ترشح شادمانی
گاهی هم فرو می رویم ،
چشم های مان را می بندیم ،
همه جا تاریکی است ،
آرام باش عزیز من
آرام باش
دوباره سر از آب بیرون می آوریم
و تلالو آفتاب را می بینیم
زیر بوته ای از برف
که این دفعه
درست از جایی که تو دوست داری طالع می شود
(شمس لنگرودی )
سلام دوست من.
لذت بردم.
درباره شعر اولت.: جالب است، آنطرفی ها ماند ما نمی گوید در آن دنیا میبینمت، می گویند در دنیایی دیگر می بینمت. و این برمیگردد به اعتقاداتشان که شبیه تناسخ است.
ودرباره ی شعر اولت یاد دفتر شعر از امیر آقایی افتادم تحت عنوان: "من از جغرافیای جهان، فقط راه خاه ام را بلدم."
خودم اما می گویم: من از جغرافیای جهان کوه شانه ات و دره ی چانه ات را بلدم و...
.موفق باشی دوست من.
در ضمن پیوند شدی.
هرچه قدم هایم را میشمارم
به آخر نمی رسم
چه بی انتهاست
شب چشم هات
"رضا کاظمی"
عجب است دریا...
همین که غرقش میشوی
پس میزند تو را...
کنارتو در باران قدم میزنم
چتر برای چه؟
...خیال که خیس نمی شود
بــــــرای چشمـهایت !!! بــــــرای مـن ... بـــــرای دردهـــایم ... بـــــرای مـــا... بـــــرای این هــمه تنـــهایی ... ای کــــــاش خــــــــدا کاری بــــکند ...!
تنهایی
شاخهی درختیست پشتِ پنجرهاَم
گاهی لباسِ برگ میپوشد
گاهی لباسِ برف
اما، همیشه هست !
رضا کاظمی