حضور هر شب تو
راس ساعت بیست و پنج
مرا تا نهایت عریانی رویا می برد
باور لمس دستانت
وسوسه ی چشیدن طعم لبانت
آه ای محال و ناممکن من
بگذار از صدای خنده هایت جان گیرند
گلبرگ های خشکیده ی خیالم
بگذار با هرم نفس هایت
بهشت را تداعی کنم
بگذار سنگینی تنت...
بگذار شراب چشمانت....
نفس های شعرم بند آمده است
هلاک این ساعتم
ساعت بیست و پنج
زمان سجده بر عشق
این جنووون بی قانون.
"راحله شوقی جمیل"