زندگی من پشت سر من ایستاده است. در آنجایی که تو هستی. میان سینهی تو. در آن لحظه هایی که خودت را به من میبخشی و مرا میگذاری تا در تو راحت شوم. در صدای پایت که توی اطاقم میپیچد. در صدای حمام گرفتنت. در صدای مرا صدا کردنت. شاهی، دوستت دارم. دوستت دارم. آنقدر دوستت دارم که وحشت میکنم اگر یکباره بی تو بمانم چه خواهم کرد. مثل چاهی خالی خواهم شد و سیاه خواهم شد و حفرهی مرگ و نیستی خواهم شد. شاهی، دوستت دارم. دلم میخواهد این را با تکههای تنم، با تن تکه تکه شدهام زیر پای تو بنویسم.
"از نامه های عاشقانه فروغ به ابراهیم گلستان"
بیشتر بخوانید: حقایقی درباره فروغ فرخزاد و ابراهیم گلستان