کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

دیگر دستم به اندوه نمی رسد - غلامرضا بروسان

دیگر دستم به اندوه نمی رسد

چون کوچه ای به تنگ آمده ام

دستت را روی شانه ام بگذار

و مرگ را متوقف کن

دستهای تو مهربان بودند

یکی بیشتر از دیگری

و چهره ات مثل برفی که تازه باریده باشد

و چهره ات مثل وقتی که گلدانی را آب میدهند

و مثل من

وقتی که لیلا از

مدرسه بر می گردد

مرگ با چهره ات چه کار کرده است

با سینه ات که جای بازی من بود؟

گریه ام گاهی بر اسبی می نشیند

که راه را بلد نیست.

"غلامرضا بروسان"

از کتاب: در آب ها دری باز شد

 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد