تو
یادت نیست
سالها
پیش راه خانه ام را گم کرده ام
آن روز
سرد برفی
که
دستهایت را در جیب کت مخملی ات پنهان کردی
و هیچ
به آغوش یخ زده ام فکر نکردی.
تو
یادت نیست
تمام
راه نامم فراموشم شد
و حتی
ردپای جا مانده ام روی برف
مرا به
من نرساند.
شعرهایم
را آتش زدم
دل
کندم
و تو
یادت نمی آید
دل
کندن در زمستان یعنی جان دادن.
"مریم فرهمندی"
از کتاب: ساعت شنی / چاپ اول، پاییز 1396