بیا که با سر زلف تو کارها دارم
ز عشق روی تو در سر خمارها دارم
بیا که چون تو بیایی به وقت دیدن تو
ز دیدگان قدمت را نثارها دارم
"انوری"
متن کامل شعر در ادامه مطلب
بیا که با سر زلف تو کارها دارم
ز عشق روی تو در سر خمارها دارم
بیا که چون تو بیایی به وقت دیدن تو
ز دیدگان قدمت را نثارها دارم
بیا که بیرخ گلرنگ و زلف گل بویت
شکسته در دل و در دیده خارها دارم
بیا که در پس زانو ز چند روز فراق
هزار ساله فزون انتظارها دارم
چو آمدی مرو از نزد من که در همه عمر
به بوسه با لب لعلت شمارها دارم
نه جور بخت من و روزگار محنت تو
ذخیرههای بسی روزگارها دارم
مرا ز یاد مبر آن مبین که در رخ و چشم
ز گوش و گردن تو یادگارها دارم
خطاست اینکه همی گویم این طمع نکنم
که دستبرد طمع چند بارها دارم
قرارهای مرا با تو رنگ و بویی نیست
که با زمانهٔ اینها قرارها دارم
زکار خویش تعجب همی کنم یارب
چو ناردان فروبسته کارها دارم.
"انوری"
برگرفته از کانال
@baran_e_del
کجایی سالار بیا بیشتر باش پیش ما
سلام. سال نوتون مبارک. ممنونم که بازم امسال با انتخابهای زیباتون هر وقت میخوندم شعرها رو روحم حالش خوب میشد. امیدوارم شاد و سلامت باشین در کنار خانواده محترم.
اگر قحطی آب و نان آمد،
تو اما نگذار که قحطی انسانیت نیز بیاید.
▪عرفان نظرآهاری