کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

دلم به دست های تو خوش بود - داود سوران

دلم به دست های تو خوش بود

به اینکه این بهار

پاییز را از لباس هایم می تکانی !

به اینکه خط به خط دستم

پر از دست خط تو باشد.

به اینکه قول دست هایت را

ـ ده بار تمام ـ

به انگشت هایم داده ام.

 

دلم به چیزهای ساده ای خوش بود

به بوییدن گل های سرت

بافتن موهات

به اینکه برای حتی یک بار

گره روسری ات

با سر حرف من باز شود !

 

چقدر داشتن چیزهای ساده سخت است !

مثل یک مار بی دست و پا

که هیچ وقت نتوانست برای معشوقه اش

نامه ای بنویسد 

یا دست کم یک بار برایش دستی تکان بدهد !

می پیچم به دور خودم

به دور خودم می پیچم!

و دلم برای دلم می سوزد ....

 

"داود سوران"

 

برگرفته از کانال "باران دل"

baran_e_del@

نظرات 3 + ارسال نظر
سمیه رسولی چهارشنبه 16 آبان‌ماه سال 1397 ساعت 10:39 ق.ظ

زیبا

دنیا سه‌شنبه 15 آبان‌ماه سال 1397 ساعت 10:47 ق.ظ http://www.bloodorange94.blogfa.com

درود عالی وغم انگیز

آرمان دوشنبه 14 آبان‌ماه سال 1397 ساعت 04:18 ب.ظ http://http://armanepooyan.blogfa.com/

"شبی با نامه هایت "
امشب به ذهنم رسید نامه های قدیمی را باز کنم و بخوانم

نمی دانستم دارم با آتش بازی می کنم و با دست خودم قبرم را می کَنم!

بعد از یک دقیقه انگشتانم آتش گرفت.

بعد از دو دقیقه چراغ مطالعه ام شعله ور شد

بعد از سه دقیقه روتختی ام آتش گرفت

بعد از پنج دقیقه لباس خوابم سوخت و تنها تلّی از خاکستر از من بر جای ماند

نمی دانستم نامه های عاشقانه ممکن است به بمبهای ساعتی تبدیل شوند که با دست زدن منفجر می شوند.

نمی دانستم جملات عاشقانه ممکن است شبیه چوبه ی دار شوند، نمی دانستم ممکن است آدم با خواندن نامه های عاشقانه اش زندگی کند و با بازخوانی اشان بمیرد...!

چه حماقتی کردم؟! درِ آتشفشان را پس از سالها گشودم و وارد ماجراجوییِ عجیبی شدم،

غول جادو را از چراغش آزاد کردم تا همه چیزم را نابود کند، النگوها و کتابها و وسائلم را

و مرا چون سیبی گاز بزند!



آیا ممکن است زنی با نامه های عاشقانه اش خودکشی کند؟یا خودش را زیر چرخهای ماشین بیندازد؟!

حروف جادوگر، واژه های دیوانه !

آیا ممکن است کسی با خونسردی تمام خودرا در دریایی از خطوط آبی غرق کند؟؟!

این همان کاری است که من کردم، وقت باز کردن کشوها

و حافظه ام را آتش زدم و شیطان را بیدار کردم!



ای سفر کرده،که در همه جا حاضری

خواندن نامه هایت، قتلگاهی واقعی است

و اکنون این منم که از این قتلگاه بیرون می زنم

چون مرغی سرکنده !



#سعاد_الصباح

ترجمه #یدالله_گودرزی

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد