شانههای تو ...
همچو صخرههای سخت و پر غرور
موج گیسوان من در این نشیب
سینه میکشد چو آبشار نور
شانههای تو...
در خروش آفتاب داغ پرشکوه
زیر دانههای گرم و روشن عرق
برق میزند چو قلههای کوه
شانههای تو ...
قبلهگاه دیدگان پرنیاز من
شانههای تو،
مُهر سنگی نماز من!
"فروغ فرخزاد"
در این خانه که بویی از ریا نیست
تمام زینتش جز بوریا نیست
اگرچه وسعتش چون آسمان است
برای دشمنیّ و کینه جا نیست
همیشه بوی خوب عشق دارد
دمی از عطر شب بوها جدا نیست
به دنبال کسی این جا نگردید
در این جا هیچ کس غیر از خدا نیست
دلی دارم، دلی عاشق تر از پیش
که در دستش همیشه مهربانی ست!
نیمایوشیج
عااالی
زیبا