این بار زنده میخواهمت
نه در رویا، نه در مجاز
این که خسته بیایی
بنشینی در برابرم
در این کافه پیر
نه لبخند بزنی
آنگونه که در رویاست
و نه نگاه عاشقانه بدوزی در نگاهم!
صندلیات را عوض کنی
در کنارم بنشینی
سر خستهات را
روی شانهام بگذاری
و به جای دوستت دارم
بگویی:
گم کرده ام تو را! کجایی؟
"آ.کلوناریس" (شاعر یونانی)
ترجمه: احمد پوری
زخمی اگر بر قلب بنشیند،
تو، نه می توانی زخم را از قلبت واکنی،
نه می توانی قلبت را دور بیاندازی!
"زخم" تکه ای از "قلبِ" توست،
زخم
و قلبت
یکی هستند!
"محمود دولت آبادی"
از کتاب: جای خالی سلوچ / نشر چشمه
از درد های کوچک است که آدم می نالد
وقتی ضربه سهمگین باشد،
لال می شوی ...!
"ژان دلابرویه"
آدم ها
یک بار عمیقا عاشق می شوند.
چون فقط یک بار نمی ترسند
که همه چیز خود را از دست بدهند؛
اما بعد از همان یک بار
ترس آنها آنقدر عمیق می شود
که عشق دیگر دور می ایستد!
"آلبر کامو"
+ آلبر کامو (فرانسوی: Albert Camus; زادهٔ ۷ نوامبر ۱۹۱۳ - درگذشتهٔ ۴ ژانویه ۱۹۶۰). نویسنده، فیلسوف و روزنامهنگار فرانسوی بود. او یکی از فلاسفهٔ بزرگ قرن بیستم و از جمله نویسندگان مشهور و خالق کتاب بیگانه و برنده جابزه نوبل ادبی است.
کاش جاى آینه اتاقت بودم تا تو را هر صبح و شام تمام قد میدیدم!
کاش دستم جاى دستگیره در اتاقت بود که به گرمی میفشردیش!
کاش تنم جاى دیوارى بود که هر صبح تا رسیدن اتوبوست به آن
تکیه میکنى!
کاش جاى قاب عکس کودکیات بودم که هر بار با دیدنم لبخند بر
چهره میآوردى!
کاش جاى پیراهنت بودم که صبح تا عصر بدون آنکه از من خسته
شوى در آغوشت مى گرفتم!
کاش جاى پنجره اتاقت بودم که از دریچه چشمان من دنیا را میدیدى!
کاش حنجره ام جاى آهنگ محبوبت بود که با آن سرخوشانه هم
آواز مى شدى!
کاش...
کاش آنگاه که فرصت داشتم با اسم کوچکت صدایت میکردم...
در گوشت دوستت دارم را زمزمه میکردم...
کاش عشق را ساده تر میگرفتم...
کاش...
"ناشناس"
دستهایت را
به گردنم حلقه کن
من
این اسارت شیرین را دوست دارم...
"محسن حسینخانی"
از کتاب: باران، بعد رفتنت بند نمی آید / نشر فحوا 1394
---------------------------------------------------
+ کتاب "باران بعد رفتنت..." رو که امروز ورق میزنم تا به شعر 25 که رسیدم فکر کنم حداقل 10 شعر از این 25 شعر رو قبلا در وبلاگم پست کردم و این از نظر خودم آمار خیلی خوبی برای یک کتاب هست. دست مریزاد آقا محسن. قلمت ماندگار
گلی را که دیروز
به دیدار من هدیه آوردی ای دوست
دور از رخ نازنین تو
امروز پژمرد
همه لطف و زیبایی اش را
که حسرت به روی تو می خورد و
هوش از سر ما به تاراج می برد
گرمای شب برد .
صفای تو اما ، گلی پایدار است
بهشتی همیشه بهار است
گل مهر تو در دل و جان
گل بی خزان
گل، تا که من زنده ام ماندگار است.
فریدون مشیری
از مجموعه: لحظه ها و احساس
من
روز خویش را
با آفتاب روی تو
کز مشرق خیال دمیده است
آغاز می کنم!
من
با تو می نویسم و می خوانم
من
با تو راه می روم و حرف می زنم
وز شوقِ این محال
که دستم به دست توست
من
جای راه رفتن
پرواز می کنم !
آن لحظه ها که مات
در انزوای خویش
یا در میان جمع
خاموش می نشینم
موسیقی نگاه تو را گوش می کنم!
گاهی میان مردم
در ازدحام شهر
غیر از تو هرچه هست
فراموش می کنم ..!
"فریدون مشیری"
گفتی:
عاشق می شوم
اما سینه چاک هرگز!
عزیز من!
تو عاشق شو
سینه چاکی اش با من.
"روشنک آرامش"
از کتاب: هیچ اعتمادی به ساعت شماطه دار نیست
دلم تنگ می شود
برای تنها چیزی که از تو می شناسم
دستهایت..!
"روشنک آرامش"
از کتاب: هیچ اعتمادی به ساعت شماطه دار نیست / انتشارات کتاب کوله پشتی
میپرسم
چرا، چرا، چرا
و صورتم را در دستهایم پنهان میکنم
چرا این دستها
نتوانستند کاری کنند
جز پنهان کردنِ صورتم..!
"شهاب مقربین"
از کتاب: سوت زدن در تاریکی
محبوب من
از دوست داشتنم می ترسد
از داشتنم می ترسد
از نداشتنم هم می ترسد!
با این همه اما
مبادا گمان کنید مرد شجاعی نیست
وطنش بودم اگر
به خاطر من می جنگید
و مادرش اگر
بخاطر من جان ...
من اما
هیچ کسش نیستم
من
هیچ کسش هستم!
"رویا شاه حسین زاده"
از کتاب: صدای زنگ در آمد / نشر نیماژ / چاپ اول 1395
چقدر قلبم برای تو تند می زند!
و من
هیچ وقت نتوانستم طپش هایم را
با نبض احساس تو تنظیم کنم
چقدر ما از هم دوریم
و عشق فقط گریبان مرا گرفت...!
"سارا قبادی"
از کتاب: بی تو تمام عاشقانه های دنیا بوی مرگ می دهند
انتشارات کوله پشتی
{طرح چشمان قشنگت در اتاقم نقش
بسته
شعر می گویم به یادت در قفس غمگین و خسته
من چه تنها و غریبم بی تو در دریای هستی
ساحلم شو غرق گشتم بی تو در شب های مستی{*
خیال کردم بری میری از یادم
تو رفتی و نرفت چیزی از یادم
تو رفتی تازه عاشق تر شدم من
از اونی هم که بود بدتر شدم من.
صبح تا شب این شده کارم، که واسهی چشات بیدارم
تو خدای عاشقایی، تو تموم کس وُ کارم
تو به داد من رسیدی، وقتی تنهاییم وُ دیدی
تو نذاشتی برم از دست، اگه چیزی هم هنوز هست.
نازنینم امید شیرینم، من به جز تو کسی نمی بینم
از اون روزی که رفتی، یه روز خوش ندیدم
به جز دستای گرمت، پناه و خوش ندیدم
زندگیم وُ به پای تو دادم، اون روزا رو نمیره از یادم
نازنینم برس به فریادم.
صبح تا شب این شده کارم، که واسه چشات بیدارم
تو خدای عاشقایی، تو تموم کس و کارم
تو به داد من رسیدی، وقتی تنهاییم وُ دیدی
تو نذاشتی برم از دست، اگه چیزی هم هنوز هست.
ترانه سرا: "مسعود امینی"
---------------------------------------------
* به نظر می رسد که بخش نخست {داخل گیومه} مربوط به ترانه اصلی نبوده و بعدا امید در کنسرت به آن اضافه نموده است.
+ دانلود آهنگ بسیار زیبای "شکستنی" با صدای امید (نسخه کنسرت 2004)
از آلبوم سربلند / سال انتشار: 1999