بیا بهار را
از همه این سال ها کم کنیم
تو که خوب می دانی
آفتاب از میان پلک هایت آغاز می شود
و آن چند تار موی سفید
زمستان من است
حالا بیا
باران را بهانه کنیم
با نامه ها فال بگیریم
خیس گریه شویم
اصلا بیا تمام این حرف ها را فراموش کنیم
همه چهارشنبه ها که در راهی
من ذکر می خوانم
شاید
صبح شنبه را تو آغاز کنی!
"فرزانه بابایی"
از کتاب: زمستان من است آن چند تار موی سفید
نشر نیماژ / چاپ اول 1393
منبع: وبلاگ "امروز لیلی چی میخونه؟"
خیلی قشنگ بود
ناله را،
هر چند میخواهم که پنهان بَرکِشم،
سینه میگوید که من،
تنگ آمده ام
فریاد کن...!
((امیر خسرو دهلوی))