همه چیز کنار تو لطیف است
پونههای لب رودخانه
سنگی که در آب می اندازی
و کلمات بی رحمی که بر زبان می آوری
صدایت
شب آرامی ست
که جنگل را در بر می گیرد
و آخرین شعله های آتش را
در من خاموش می کند…
"مژگان عباسلو"
--------------------------------------------------------------
دفتر عشق:
به رویدادى بزرگ محتاجم
اتفاقى که بى خبر باشد
کاش وقتى به خانه برگشتم
کفش هاى تو پشت در باشد.
"ناشناس"
سلام لطفا از اشعار سجاد صادقی هم بذارید ممنونم از لطفتون.من هر روز شما رو میخونم
سلام
به روی چشم. سر فرصت اشعار ایشون رو سرچ کنم و بخونم.
برقرار باشید
به آسمان که نگاه می کند
یعنی
همه چیز را گفته است
گاه گرم می گیرد با درخت ها
گاه
هم بازی نور و دریا
می ترسم ببوسمش
می دانم...
به او نزدیکتر بشوم
بال می گشاید
( فرناز خان احمدی )