کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

همیشه زود رسیدم!

چند سال زودتر رسیده بودم

به ایستگاه

و مسافرم نیامده بود...

در نقاشی‌های پنج سالگی‌ام
خطوطِ اندامِ دختری پیدا بود
که در کنار شیروانی خانه‌ای
آمدن مردی را انتظار می‌کشید!

در ده ساله‌گی به مدرسه می‌رفتم
برای اینکه بتوانم
نامه ای برای تو بنویسم!

در پانزده ساله‌گی
زنگ‌های آخر تمام روزهای هفته را
از مدرسه می گریختم
چون زنگ مدرسه‌‌ی تو
دو ساعت زودتر می‌خورد!

در بیست ساله‌گی
شماره روی شماره می‌گرفتم از باجه‌ی تلفن
تا شاید یک بار
زنگ صدای تو را بشنوم!

در بیست و پنج ساله‌گی
ورق می زدم برگ وبلاگ‌ها را
در جست و جوی نام و نشانی از تو!

در سی ساله‌گی
به انجمن‌های غیردولتی می‌رفتم
و شعرهای پرشور می‌خواندم برای جمع
تا شاید نگاه تو را درچشمی ببینم!

چند سال زودتر رسیده بودم
و تو
آن جا نبودی...

 

"یغما گلرویی"


از کتاب: باران برای تو می بارد


نظرات 2 + ارسال نظر
بهار بهگوی دوشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 06:32 ب.ظ http://www.havaboodan.blogfa.com

خیلی عالی بود . اشک تو چشمام جمع شد. چی می شه گفت به این شاعر

Aseman پنج‌شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 09:22 ق.ظ

ﺍﯾﺴﺘﮕﺎﻩِ ﻣﺘﺮﻭ"
ﺩﺷﻮﺍﺭ ﻧﺒﻮﺩ
ﺷﻨﺎﺧﺘﻦ ﺗﻮ
ﺣﺘﺎ ﺩﺭ ﺷﻠﻮﻏﯽِ ﻣﺘﺮﻭ .
ﮔﻮﯾﯽ ﺧﺪﺍ ﻓﺸﺎﺭ ﺩﺍﺩ ﺩﮔﻤﻪ ﯼ pause ﺭﺍ
ﻭ ﯾﺦ ﺑﺴﺖ
ﺧﻨﺪﻩ ﺑﺮ ﻟﺒﺎﻥ ﮐﻮﺩﮐﯽ
ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﺩﺭ ﺩﺳﺖِ ﻣﺎﺩﺭﺵ
ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺑﺎﺟﻪ ﯼ ﺑﻠﯿﺖ ﻣﯽ ﺭﻓﺖ .
ﻓﯿﮑﺲ ﺷﺪ ﺗﻒ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﭘﺮﯾﺪﻩ
ﺍﺯ ﺩﻫﺎﻥ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺧﻮﺍﺏ ﺯﺩﻩ،
ﻗﻄﻊ ﺷﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﯽ ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ
ﻧﺎﺳﺰﺍ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ ﺑﻪ ﺷﺮﯾﮑﺶ،
ﺍﺯ ﺣﺮﮐﺖ ﻣﺎﻧﺪﻧﺪ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﺎﻥ
ﮐﺎﺭﻣﻨﺪﺍﻥ ﻭ ﮐﺎﺭﮔﺮﺍﻥ
ﻭ ﺍﺯﺩﺣﺎﻡ ﺍﯾﺴﺘﮕﺎﻩ
ﺍﺯ ﺗﭙﺶ ﺍﻓﺘﺎﺩ .
ﺣﺘﺎ ﺗﺮﻣﺰ ﮔﺮﻓﺖ ﻗﻄﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﺬﺷﺖ !
ﺗﻨﻬﺎ ﺗﻮ ﻗﺪﻡ ﺑﺮ ﻣﯽ ﺩﺍﺷﺘﯽ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ
ﻭ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﺿﺮﺏ ﻗﺪﻡ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ .
ﻫﻤﺎﻥ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻋﻤﺮﯼ
ﺁﺷﻨﺎﺗﺮ ﺑﻮﺩ
ﺍﺯ ﺻﺪﺍﯼ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﯾﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ .
ﺗﻮ ﻫﻤﺎﻥ ﺑﻮﺩﯼ
ﺁﻣﯿﺰﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﻣﯿﻨﯿﺎﺗﻮﺭﻫﺎﯼ ﻣﮑﺘﺐِ ﻫﺮﺍﺕ
ﺗﺮﺍﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﻓﺮﺍﻧﮏ ﺳﯿﻨﺎﺗﺮﺍ
ﻭ ﻗﻬﻮﻩ ﻫﺎﯼ ﮐﺎﻓﻪ ﻧﺎﺩﺭﯼ .
ﺗﻠﻔﯿﻘﯽ ﺍﺯ ﺯﻥ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻦ !
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺯﺩﯼ ﻭ
ﭼﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﺕ ﻫﻨﻮﺯ
ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺳﺮﻭﺩﻥ ﺑﻮﺩ .
ﻧﻪ !
ﺩﺷﻮﺍﺭ ﻧﺒﻮﺩ ﺷﻨﺎﺧﺘﻦ ﺗﻮ
ﺣﺘﺎ ﺩﺭ ﺷﻠﻮﻏﯽ ﻣﺘﺮﻭ . // ﯾﻐﻤﺎ ﮔﻠﺮﻭﯾﯽ

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد