تو
تمام پرنده ها بودی
اگر
صدایت می زدم
آسمان
از پرواز خالی می شد
شاخه
ها از رفت و آمد
شهر
از
خال خالی های سیاه روی روسری اش ..
اگر
صدایت می زدم
تنهایی
می رفت
در
حنجره ی باغچه بپیچد ...
من
دوستت دارم
اما
رهایت می کنم .
"فرناز خان احمدی "
برگرفته از وبلاگ شاعر:
ﺑﺒﻴﻦ
! ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝِ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺳﺨﻦ ﻣﯽﮔﻮﻳﻢ
ﺷﻤﺎ ﻣﺎﻫﻴﺎﻥِ ﮐﻮﭼﮏِ ﺩﺭﻳﺎﻧﺪﻳﺪﻩ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﻴﺪ
ﺍﻳﻦ ﺧﺎﻧﻪ، ﺍﻳﻦ ﮐﻮﭼﻪ، ﺍﻳﻦ ﺟﻬﺎﻥِ ﺑﯽﺟﻮﺍﺏ ﺣﺘﯽ
ﺩﺳﺖِ ﮐﻤﯽ ﺍﺯ ﺩﻝ ﺗﻨﮓِ ﺍﻳﻦ ﺗُﻨﮓِ ﺗﺸﻨﻪ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺳﯿﺪﻋﻠﯽ ﺻﺎﻟﺤﯽ
طوری فرار کن که بیفتم نفس نفس
زیباست در گریز بگیری شکار را
این بار آمدم که بسوزم به پای تو
این بار آمدم که ببازم قمار را ....
{ ناصر حامدی }
این شعر قشنگیه
واژه هایش پر از پریشانی ست
«بیت»هایی که غرق ویرانی ست
«داعشان» از دلم سرازیرند
چشم های تو شهر «کوبانی» ست
مثل «چنگیز خان» هوس دارم
بس که آغوش تو «خراسانی» ست!
میل من،عین« تازی» صحراست
عشوه های تو ،عهد «ساسانی» ست
اینک« اسکندرم»، و اندامت
«تخت جمشید» پاک ایرانی ست
حمیدرضابرزکار