کنار لب های تو
ملکوت را به آغوشم دعوت کردم
به اندامم سوگند
به گیسوان بلندم
به لب های خونینم
به دستهایم سوگند
وقتی تو را در آغوش کشیدم
شیطان را فریب دادم
شیطانی که مقابل عریانی ام سجده کرد
و دیگر شیطان مقرب شد در این درگاه
به آغوشم بیا
این جا حریم امن یک هم آمیزی همیشگی ست
می خواهم با صدای خودت بخوانی
خودت را به آغوش من
"جمانه حداد"
ترجمه: بابک شاکر
به کسی که عاشق توست
بگو
هر روز
با زیباترین تعابیر جهان
بیدارت کند...
من اینجا هر شب
تو را
با زیباترین تعابیر جهان
به خواب می سپارم
زبان مرا یاد بگیر
زبان من عربی نیست
عبری نیست
حتی انگلیسی یا فرانسه
زبان من غربت و تنهایی من است
زبان من اندام مهتاب زده ام
زبانی که با آن می بوسمت
برهنه ات می کنم
در آغوشت می گیرم
و به اتفاق جهان ، تمامت می کنم
زبان من از آن مردی ست که گنگ می شود
می بیند و مسخ می شود
می میرد و محو می شود
جمانة حداد
مترجم : بابک شاکر
عرض ادب نیمای عزیز
سروده های بسیار زیبایی رو خواندم
انصافاً در انتخاب اشعار، بسیار عالی هستید.
درود بر شما دوست من
چشم های رعنای شما
توازن زمین را به هم زده اند
می شود پلک نزنید !؟
فاصلهی دو نگاه شماست
که ممکن است هزار بغض بترکد
هزار درد ببارد
هزار کوچه به بن بست برسد...
مادرم میگفت:
چشم های زیبا ، نگهبانان خدا روی زمیناند
بسته که شوند ، بلا می آید!
*** مهدی صادقی ***
وبلاگ بسیار زیبایی دارین انتخاباتون واقعا زیبا هستن.
لحظه هاتون سبز
آخیش!!
چقدر دلم تنگ شده بود واسه وبلاگتون..
روحیم شاد شد
لذت مرگ نگاهی ست به پایین کردن
بیـن روح و بدن ات فاصله تعیین کردن
سلام.مرسی ازشعرای زیباتون به منم سربزنید:)))))