میان
دندانه های خطوط بریل
دلم
به لمس انگشتان تو گرم است
هر
بار که به نقطه ای برجسته می رسی
هر
بار که در دو نقطه ی کور حس می شوم
مرد
حرف
زدن که نیاز به دیدن ندارد
از
روی خطوط اندامم مرا بخوان
و
نفس هایم را
از
لکنت جمله های عاشقانه ام بیرون بکش
من
با
پا به پا شدن عصای تو
در
سطر سطر زندگیت می دوم
و
هر روز
دست
هایم
پرانتزی
می شوند
تا
تله ای
انگشتانت
را به بند انگشتانم در بیاورد
با
من حرف بزن
روزی
در چشم هایت
که
مدام رو به عقربه های شب می چرخند
فقط
با چند ستاره
روزها را برای تو روشن خواهم کرد.
"منیره حسینی"
زیبا بود.......