این عید هم بی تو گذشت...
و من امسال
هیچ سبزه ای گره نزدم
از لج هر دویمان...
تو حتی در فکر آمدن هم نبودی
و با دستی که اینهمه دور است
چگونه می توان آرزو کرد!؟
پ.ن: من دستانم را پیش تو جا گذاشته ام
تا دلت نگیرد از بی تفاوتی روزگار...
"از خانم نسترن"
http://yadat-hast-migofti.blogfa.com/
ziba bood
be veb man ham sar bezanid va linkam konid khoshhal misham ...
بسیار زیبا
شما هم با افتخار لینک شدید
سلام آقا نیما..بهارتون مبارک و سالتون زیبا....
تقویم و تاریخ
حرف مفت می زنند !
بهار با تو آمد
به تراس خانه ی من !
( آرش ناجی )
چشم به راهِ کسی بمان
که آمدنش عجیب بوی ماندن بدهد
که از پشتِ نگاهت بفهمد
معنایِ درد هایت را
معنای دلتنگی هایت را...
چشم به راهِ کسی بمان
که از شوق دیدن تو
تمامِ خیابان های شهر را میانبر بزند !
بی قرارِ قدمهایش شوی
بی تاب آغوشت شود
بوسه بارانش کنی
بوسه بارانت کند
زیرلب بگویی :
من دلم گم شدن می خواهد
گم شدن میانِ آغوشت
کاش زمستان بماند
آخر من گرفتار تابستان گرم آغوشت هستم!
سلام و درود نیمای گرامی
سپاس از حضور سبز ونظر لطف آمیزتان.
شما نیز با افتخار لینک شدید.
سبز و نویسا و مانا باشید.
ارادتمند (-:
و من امسال اولین عیدی را گذراندم که با تو بود
به امید همه عیدهای با تو بودن تا روز وداع از زمین