از شعبده
باز هم کاری ساخته نیست
گیرم
طناب بکشد از دل من تا دل تو
گیرم
با دست هایی به پهلو باز
که
معلوم نیست برای حفظ تعادل است
یا
برای بغل کردن تو
تمام
طناب را راه بروم و
نیفتم از دهان تو!
گیرم گرم بنوشی ام
گرم بپوشی ام
گرم ببوسی ام
گرم تر...
یا گیرم این لبخندِ گرم ِکج ات
بحث انگیزترین تابلوی نقاشیِ قرن بعد شود
با این ها
چیزی از قدِ تنهایی های من
آب نمی رود
و هنوز
شب ها
روی شعرها
از این پهلو...
به آن پهلو...
...
برای
دوست داشتنت
لبخندهایت را نه
دلت را لازم دارم!
"مهدیه لطیفی"
بمهن ماه 1392
(با برداشت از شعری قدیمی تر)
برگرفته از وبلاگ شاعر:
http://heliya1382.persianblog.ir/
kheiliiii qashange
درود بر شما
بسیار زیبا ...ممنون از انتخاب های معرکه تون
دخترکم!
شعبده نیست
اصلا دست من نیست
چال که می افتد گونه اَت
بوسه
خودش بروز می کند....
واقعا خوشحال شدم از دیدن این وب زیبا با اشعار عالیش...
امیدوارم که موفق باشید.