ابرهایی که
توی این عکساند
تا حالا باید
جایی باریده باشند
بی گمان گلهای زیادی را رویانده اند
و بی گمان
یکی از آن گل ها را کسی برای معشوقه اش برده
فکر می کنم
معشوقه باید لبخندی زده باشد از شادی
بی آنکه
بداند
ما در این
عکس
چقدر غمگین بوده ایم!
"رویا شاه حسین زاده"
از کتاب: صدای زنگ در آمد
برگرفته از وبلاگ:
فقط بایدبه احترام شاعره گرانقدر،رویاشاه حسین زاده،کلاه ازیربرداشت وتعظیم کرد.
بسیار زیبا و جالب و تاثیر گزار بود. :)
من هیچ کس را آن سوی دیوارها نداشته باشم شاید
اما
در این غروب کسالت بار
هیچ چیز به اندازه ی تلفنی از زندان
خوشحالم نمی کند
و مردی که اعتراف کند
گاهی
به جای آزادی
به من می اندیشد