امروز به پایان می رسد
از فردا
برایم چیزی نگو
من نمی گویم :
فردا روز
دیگریست
فقط می گویم :
تو روز دیگری
هستی
تو فردایی
همان که باید
به خاطرش زنده بمانم
از: جبران
خلیل جبران
برگرفته از وبلاگ:
http://negahivayadi.blogfa.com
+ وقتی کسی اندازت نیست، دست بـه اندازه ی خودت نزن…
خیلی عالی بود اگر دوست داشتی به منم سر بزن از مطالب وبلاگم استفاده کن ف اگرم دوست داشتی توی وب خودت بزار
سلام نیمای عزیز
حالت خوبه....
دلم می خواهد در این ازدحامی که انگار تمام هم نمی شود
بیاستم یک گوشه ی خیال
تو حرف بزن
من می خندم
تو بشمار
من تکرار می کنم
بی خیال نگاه های چپ چپ آدم هایی که می گذرند
بیا تا انتهای خیابان بدویم...
همان فردایی ک نه می رسد
نه میگذرد تا بلکه بگویم گذشته ها گذشته . . .
چقدر زیباست این شعر !!!!!
و چقدر عجیب ! از جبران خلیل ؟ کارهای جبران خیلیل رو زیاد خوندم اما این یکی رو نشنیده بودم !! انگار کمی ادبیاتش با جبران فرق داره .
به هر حال خیلی عالی بود دوست من
درود برشما
پوزش می خواهم اگر دیر پاسخ می نویسم چون تازه پس از مدت ها به وبلاگ ام سر زدم
این شعر بی تردید و با اطمینان از ناظم حکمت می باشد که افراد بسیاری آنرا ترجمه کرده اند از جمله خود من و شاید خانم ترکمن آنرا به اشتراک گذاشته اند بی آنکه نام شاعر ومترجم را بنویسند
با سپاس از توجه شما
تو روز دیگری هستی...
یاد اون جمله ی مولانا افتادم: ایام از شما مبارکند، مبارک شمایید.
تو را دوست میدارم
به سانِ کودکی
که آغوشِ گشودهی مادر را !
شمعِ بیشعلهای که جرقّه را !
نرگسی که آینهی بیزنگارِ چشمه را !
تو را دوست میدارم
به سانِ تندیسِ میدانی بزرگ ،
که نشستنِ گنجشکِ کوچکی را بَر شانهاش
و محکومی
که سپیدهی انجام را !
تو را دوست میدارم !
به سانِ کارگری
که استوای روز را ،
تا در سایهی دیوارِ دستْسازِ خویشْ
قیلوله کنَد !
( یغما گلرویی / من وارث تمام بردگان جهانم)
عالی است.
زیبا مثل همیشه
ممنون
به شکوه عشق قسم
که زیباترین لحظه از عشق
امید است امید..