از تو با عطرها وُ آینهها
از تو با خنیاگران دوره گرد
از تو با بلوغ پسکوچهها
از تو با تنهایی انسان
از تو با تمام نفسهای خویش سخن خواهم گفت!
تو را به جهان معرفی خواهم کرد
تا تمام دیوارها فرو ریزند
و عشق بر خرابههای تباهی
مستانه بگذرد!
رسالت دیگری در میانه نیست!
من به این رباط آمدهام
تا تو را زندگی کنم
و بمیرم!
از: یغما گلرویی
مجموعه: من وارث تمام بردهگان جهانم!
صدام را اعدام نکنید!
او را به حلبچه ببرید
و بگذارید نفسهای عمیق بکشد.
نفسهایی عمیق،
عمیق،
نفسهایی به عمقِ گورهای دستهجمعی کردستان...
صدام را اعدام نکنید!
او را به شلمچه بفرستید
و بگویید آنقدر گریه کند
تا نخلهای سوختهی خوزستان
دوباره سبز شوند...
صدام را اعدام نکنید!
او را به مادرانی بسپارید
که هنوز
با هر صدای زنگی گمان میکنند
فرزندانِ مفقودشان
به خانه برگشتهاند...
"یغما گلرویی"
________________
از بس این روزها جنگ و کشتار شده تیتر اول دنیا ؛این شعر اومد به ذهنم ....