کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

بگذار من برایت چای بریزم

...

بگذار من برایت چای بریزم

آیا گفتم که تو را من دوست دارم؟

آیا گفتم که من خوشبخت هستم

زیرا که تو آمده ای ...

و حضورت مایه خوشبختی است 

چون حضور شعر

چون حضور قایق ها و خاطرات دور ...

 

بگذار پاره‌ای از سخن صندلی‌ها را

آن دم که به تو خوشامد می‌گویند، برگردان کنم ...

بگذار آنچه را که از ذهن فنجان‌ها می‌گذرد

آنگاه که در فکر لبان تواند ...

و آنچه را که از خاطر قاشق‌ها و شکردان می‌گذرد، بازگو کنم ...

بگذار تو را چون حرف تازه‌ای

بر ابجد بیفزایم...

 

خوشت آمد از چای؟

کمی شیر نمی‌خواهی؟

و چون همیشه به یک حبه قند اکتفا می‌کنی؟


اما من

رخسار تو را

بی هیچ قندی

دوست دارم ...

 

"نزار قبانی"

نظرات 5 + ارسال نظر
فاطیما چهارشنبه 24 دی‌ماه سال 1393 ساعت 01:52 ق.ظ http://wwwfmeslefatima.blogfa.com

فوق العادست!

ن سه‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 11:43 ق.ظ

این چه ترجمه داغونیه آخه

هلیا شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 07:58 ب.ظ http://baharaneman.mihanblog.com/

نوشته‌ام بـه دل ِ شعرهـــای غیرمجاز
که دوست دارمت ای آشنای غیرمجاز
هوا بد است، بِکِش شیشه‌ی حسادت را
کــه دور باشد از این‌جا هـــوای غیرمجـــاز

roya شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:05 ب.ظ http://romantick.blogfa.com

چای را من دَم می کنم

میز را تو می چینی

بعد،می نشینیم پشت پنجره های خودمان

و به هم دیگر فکر می کنیم!

a شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:47 ب.ظ http://didareashena.blogsky.com

خدا گفت: لیلی یک ماجراست، ماجرایی آکنده از من.
ماجرایی که باید بسازیش.
شیطان گفت: تنها یک اتفاق است. بنشین تا بیفتد.
آنان که حرف شیطان را باور کردند، نشستند
و لیلی هیچ گاه اتفاق نیفتاد.
مجنون اما بلند شد، رفت تا لیلی بسازد
خدا گفت: لیلی درد است. درد زادنی نو. تولدی به دست خویشتن.
شیطان گفت: آسودگی ست. خیالی ست خوش.
خدا گفت: لیلی، رفتن است. عبور است و رد شدن.
شیطان گفت: ماندن است. فرو رفتن در خود.
خدا گفت:‌لیلی جستجوست. لیلی نرسیدن است و بخشیدن.
شیطان گفت: خواستن است. گرفتن و تملک.
خدا گفت: لیلی سخت است. دیر است و دور از دست.
شیطان گفت: ساده است. همین جایی و دم دست.
و دنیا پر شد از لیلی های زود، لیلی های ساده و اینجایی
لیلی های نزدیک لحظه ای
خدا گفت: لیلی زندگیست زیستنی از نوعی دیگر
لیلی جاودانگی شد و شیطان دیگر نبود
مجنون، زیستنی از نوعی دیگر را برگزید و می دانست که لیلی تا ابد طول می کشد ....
عرفان نظر آهاری

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد