برای همین بود که تو آمدی به کودکی ام... و از میان نگاهت هزار باد وزید.
مرا به لحظه های گرم بودنت بردی... و من بزرگ شدم، به پاس حرمت تو...
پر از بلوغ شدم... پر از لجاجت رفتن.
هنوز یادم هست... وداع تلخ تو را... و نگاهت که همچو طوفان بود...
تو ناپدید شدی... من بدون تو تا مرز بی کسی رفتم... و در خاموشی قلبم هزار بار شکستم.
پس از تو هیچ نگاهی مرا دوباره نساخت!
برگرفته از وبلاگ: آخرین روزنه
به قلم: آروشا
عالییییییییییییییییییی
وبلاگ خیلی زیبایی دارید ... به دل مینشیند
وبلاگ قلیم هک شد این و تازه دارم میسازم خوشحال میشم راه افتاد سر بزنید
سلام دوست عزیز ممنون که سرزدی اگه دوست داشتی از کارهای بنده هم استفاده کن و بازهم بهم سر بزن مرسییییی
ای ول بابا ای ول.... فوق العاده است شعرهاو آهنگهای دانلودی
خدای عشق حافظ جانت باشد
خیلی چسبید ....
درونم غوغاست...
ساده میشکنم، با یک تلنگر
اینگونه نبودم
...شدم. ../
مادرم...
پیامبری بود
با یک زنبیل پر از معجزه...
یادم هست
در اولین سوز زمستانی
النگویش را به بخاری تبدیل کرد...
تارا محمد صالحی