چشم هایت را خواب می بینم
نگاهت را کابوس
هی غریبه
هنوز جای تنت
روی
... تخت من
مانده است
به جایت که دست می کشم
تو را پیدا نمی کنم
نمی دانم
در کدام
یک از خواب های من
جا مانده ای...
"سارا کاظمی"
-------------------------------------------------------
دفتر عشق:
پرنده با انبوه حسرت در قلب خود؛ به تنگ ماهی خیره شده و می گوید:
تو که سقف قفست شکسته، پس چرا پرواز نمی کنی!؟
منبع: وبلاگ از شراب تا سراب
-----------------------------------------------------
+ ترانه "فقط در همین حد" با صدای بابک مافی را از اینجا دانلود کنید.
من با توام
می خواهم آغشته عطر تو زندگی کنم
این رد عطر توست
که از حیرت بادهای شمالی
شب را به بوی بابونگی برده است
تو کیستی که تاک تشنه
از طعم تو
به تبریک می ... آمده است
سید علی صالحی
سلام نیما جان
با پوزش ازاینکه دیر به دیر بهت سر میزنم باور کن اینترنت بازی در میاره . موفق باشی دوست خوب من
امشب خودم دلم خیلی گرفته بود ...
اینجا که اومدم ؛ با بغض شعرا رو خوندم حالم خیلی بهتر شد ...
خوندن شعری که انگار حرفهایی که تو نمیتونی بر زبون بیاری حس فوق العاده ای!!!
صبح روزی پشت در می آید و من نیستم
قصــــــه دنیا به سر می آید و من نیستم
یک نفر دلواپســــم این پا و آن پا می کند
کاری از من بلکه بر می آید و من نیستم
بعد ها اطراف جای شب نشینی هایمان
بــوی یک سیگار زرمی آید و من نیستـــم
خواب و بیداری، خدایا بازهم در می زنند
نامه هایم از سفر می آید و من نیستــم
در خیابان، در اتاقم، روی کاغذ، پشت میز
شعـــر تازه آنقدر مــی آیـــد و من نیستم
بعد ها وقتی کـه تنها خاطراتم مانده است
عشق روزی پشت در می آید و من نیستم
هرچه من تا نبش کوچه می دویدم او نبود
روزی آخــــر یک نفر مــی آید و من نیستم
میثم امانی)
سلام
خوشحالم که شعرای زیبایی رو اینجا خوندم .... به وبلاگم سر بزنید و شعرهای سروده شده ی این کوچک رو هم بخونید.....
لطیف و زیبا بود.
سلام
دعوتید به غزل جدیدم
(اینجـــــــــا در حــــــــــــرم)
موفق باشید.
دوستـــــان شرح پریشـانی من گوش کنید // داستان غم پنهـــــــــانی من گوش کـــنید
قصه بی سر و ســــــامانی من گوش کنید// گفتــگوی من و حــــیرانی من گوش کنید
شرح این آتش جانسوز نگفــــتن تا کی ؟
سوختم، سوختم این راز نهفـــتن تا کی ؟
روزگاری من و دل ســـــــاکن کویی بودیم//ســـــــاکن کـوی بت عـــربده جویی بودیم
عقل و دین باختــــــــه، دیوانه رویی بودیم//بســــته سلســـله سلــــــسله مویی بودیم
کس در آن سلسله غیر از من و دلبند نبود
یک گرفتار از این جمله که هستــــــند نبود
نرگس غمزه زنش، این همه بیمار نداشت// سنبل پرشکــــنش هیچ گرفتــــار نداشت
این همه مشـــــتری و گرمی بازار نداشت//یوسفی بود ، ولی هیــــچ خریدار نداشت
اول آن کـــــس که خــریدار شدش من بودم
باعـــث گرمــی بــــــازار شـــــدش من بودم
عشـــق من شـد سبـب خوبی و رعنایی او//داد رسوایی من ، شهـــــرت زیبــــایی او
بس که دادم همـــه جا شـــــرح دلآرایی او// شــــهر پر گشت زغوغای تماشـــایی او
این زمان عاشق سرگشـــــته فراوان دارد
کی سر برگ من بی سر و ســــامان دارد؟
چاره اینــــست و ندارم به از این رای دگر//که دهـــــم جای دگــــر دل به دلآرای دگر
چشــــم خود فرش کنـــــم زیر کف پای دگر//برکف پــــای دگر بوســــــه زنم جای دگر
بعد ازاین رای من اینست وهمین خواهد بود
من بر این هســــتم و البته چنین خواهد بود
پیش او یار نو و یــار کهـن هر دو یکیست// حرمت مدعی و حرمت من هردو یکیست
قول زاغ و غــزل مرغ چمن هردو یکیست // نغمه بلبل و غوغای زغن هردو یکیست
این ندانسته که قدر همه یکســـــــــان نبود
زاغ را مرتبه مرغ خوش الحان نبود . . .
وحشی بافقی
اهنگت اشک ادم رو در میاره
عالیه
سلام
و ممنون
دلم پرواز میخواهد.
دلم با تو پریدن در هوای باز میخواهد