کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

شادیِ تو بی رحم است و بزرگوار

شادیِ تو بی رحم است و بزرگوار،

نفس ات در دست هایِ خالیِ من

ترانه و سبزی است.

 

من برمی خیزم!

چراغی در دست

چراغی در دلم.

زنگارِ روحم  را صیقل می زنم

آینه ئی برابرِ آینه ات می گذارم

تا با تو

ابدیتی بسازم!


"احمد شاملو"

------------------------------------------

(شعر کامل در ادامه مطلب)

 

 متن کامل شعر:


چراغی به دستم،

چراغی در برابرم:
من به جنگ سیاهی می روم.
گهواره های خستگی
از کشاکش رفت و آمدها
باز ایستاده اند،
و خورشیدی از اعماق
کهکشان های خاکسترشده را روشن می کند.
***
فریادهای عاصی آذرخش -
هنگامی که تگرگ
در بطن بی قرار ابر
نطفه می بندد.
و درد خاموش وار تاک -
هنگامی که غوره خرد
در انتهای شاخسار طولانی پیچ پیچ جوانه می زند.
فریاد من همه گریز از درد بود
چرا که من، در وحشت انگیز ترین شب‌ها،
آفتاب را به دعائی
نومیدوار طلب می کرده ام.
***
تو از خورشید ها آمده ای، از سپیده دم ها آمده ای
تو از آینه ها و ابریشم ها آمده ای.
***
در خلئی که نه خدا بود و نه آتش
نگاه و اعتماد ترا به دعائی نومیدوار طلب کرده بودم.
جریانی جدی
در فاصله دو مرگ
در تهی میان دو
تنهائی -
]
نگاه و اعتماد تو، بدینگونه است[!
***
شادی تو بی رحم است و بزرگوار،
نفست در دست های خالی من

ترانه و سبزی است.


من برمی خیزم!
چراغی در دست
چراغی در دلم.
زنگار روحم را صیقل می زنم
آینه ئی برابر آینه ات می گذارم
تا از تو
ابدیتی بسازم.

 

"احمد شاملو"

 

از مجموعه: باغ آیینه

نام شعر: باغ آیینه

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد