کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

لرزه های تن تو

هیچ می دانی وقتی به تو فکر می کنم

پیراهن روحم را از تنم بیرون می کنم

تا به تو بیاویزم

لبان صورتی ات را به دهانم می دوزم

و در جسم تو حل می شوم

تا تن مان در هم دوخته شود

...

ملحفه سپید مچاله مانده بر روی تخت را

به روی سینه ات می کشم

تا عطر تن تو ماسیده بماند

در لا به لای تار و پود ملحفه ی تنهایی من و تو

 

کرکره قهوه ای بالای پنجره را به روی

آفتاب می بندم تا هیچ نوری

به جز نور چشمان بی قرار تو

بر اتاق نپاشد

تمام در های خانه را می بندم

تا هیچ منفذی

به جز منفذ نگاه تو

به حریم خانه تجاوز نکند

 

می دانم که تو می دانی

که بر من چه گذشته است

 

تمام تنت را طی می کنم

تا هیچ راهی

به جز راه تو بر من

هویدا نباشد

در خانه را می زنند

بگشایم در را

یا نه؟

 

منبع:

وبلاگ آقای علی فرزین فر

 

نظرات 1 + ارسال نظر
roya دوشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:35 ق.ظ http://romantick.blogfa.com

خیلی زیبا بود...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد