کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

بار دیگر شهری که دوست می داشتم - 2

...

دستمال های مرطوب، تسکین دهنده ی دردهای بزرگ نیستند

اینک دستی ست که با تمام قدرت مرا به سوی ایمان به تقدیر می راند

اینک، سرنوشت، همان سرافرازی ازلی خویش را پایدار می بیند

شاید، شاید که ما نیز عروسک های کوکی یک تقدیر بوده ایم...نمی دانم...


من که از درون دیوار های مشبک، شب را دیده ام

و من که روح را چون بلور بر سنگترین سنگ های ستم کوبیده ام

من که به فرسایش واژه ها خو کرده ام

و من – باز آفریننده ی اندوه

هرگز ستایشگر فروتن یک تقدیر نخواهم بود

و هرگز تسلیم شدگی را تعلیم نخواهم داد

زیرا نه من ماندنی هستم نه تو، هلیا!

آنچه ماندنی ست ورای من و توست.

 

از: زنده یاد نادر ابراهیمی


برگرفته از کتاب: "بار دیگر شهری که دوست می داشتم"

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد