آنگاه که صدای تو را میشنوم
میپندارم
که میتوانم دیگر بار از تو شعلهور شوم
و بر مدخل کشتزارانت،
بارها و بارها جان دهم
اینجا هر آنچه برای من آزار دهنده باشد
یافت نمیشود.
مرا آن خیابانهایی میآزارد
که دیگر باز نخواهند گشت
و چهرههایی که چهرههایی دیگر پوشیدهاند.
و داستانهای عاشقانهای که ندانستم
چگونه آنها را بزیام
و نتوانستم آنها را چونان مومیایی
درون صندوقهای پنهان خاطرات
نگاه دارم
...
"غاده السمان / نامهی وفاداری به یاسمنها"
(غمنامهای برای یاسمنها، غادة السَّمّان، ترجمهی دکتر عبدالحسین فرزاد، نشر چشمه، بهار ۱۳۷۷)
سلام
ممنون از شعرهاتون وای چرا شعرهای غاده السمان رو با متن اصلی نگذاشتید؟ دوست داشتم با متن عربیشون بخونم
قاصدکی روی سنگفرش خیابان
در انتظار یک دست، یک فوت
اینهمه رهگذر !
کسی پیامی ندارد برای کسی ؟!
قصهی این همه تنهایی را
قاصدک به کجا خواهد برد ؟
قدسی قاضینور