کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

غمگین که باشی فرو می‌ریزم

غمگین که باشی

فرو می‌ریزم
مثل اشک
نه مثل دیوار شهر
که هر کس چیزی بر آن
به یادگار نوشته است.

 

"عباس معروفی"

---------------------------------------------------------

 

دفتر عشق:

تا روزی کــه بــود،
دســت هــایــش بــوی گــل ســرخ مــی داد!
از روزی کــه رفــت
گــل هــای ســرخ
بــوی دســت هــای او را مــی دهنــد . . .

 

"منبع: نت"

نظرات 4 + ارسال نظر
yasi پنج‌شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 04:40 ب.ظ

aliiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii booooooooooood man tazeh ba in nevisandeh ashna shodam

مینا شنبه 30 دی‌ماه سال 1391 ساعت 06:12 ب.ظ http://www.fasl88.mihanblog.com

سلام وب قشنگی است خوشم اومد لینکت کردم شعرات خیلی قشنگه انتخابهات هم قشنگه

نازنین شنبه 30 دی‌ماه سال 1391 ساعت 04:07 ب.ظ http://eshg0098.loxblog.com

به پیش روی من، تا چشم یاری می کند، دریاست !

چراغ ساحل آسودگی ها در افق پیداست !

درین ساحل که من افتاده ام خاموش،

غمم دریا، دلم تنهاست .

وجودم بسته در زنجیر خونین تعلق ها ست !

*****

خروش موج، با من می کند نجوا،

که : - « هرل کس دل به دریا زد رهائی یافت !

که هر کس دل به دریا زد رهائی یافت ... »

*****

مرا آن دل که بر دریا زنم، نیست !

ز پا این بند خونین بر کنم نیست ،

امید آنکه جان خسته ام را ،

به آن نادیده ساحل افکنم نیست !


ل.م شنبه 30 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:52 ق.ظ


نه‌ کلیدی‌ در دست‌
نه‌ ترانه‌یی‌ بر زبان‌ ،
تنها با یکی‌ نگاه‌
کلند از دریچه‌ی‌ تنگ‌ چالم بر گرفتی‌
به‌ رها شدنی‌ ابدی‌
و من‌
ـ که‌ عمری‌ ملات‌آور دیوارهای‌ محبس‌ خود بودم‌ ـ
چونان‌ به‌ شگفت
بر دستان‌ بی‌زنجیر خویش‌ می‌نگریستم‌
که‌ قناری‌ پیری‌
دریچه‌ی‌ گشوده‌ی‌ قفسش‌ را !

پس‌ دو برده‌ی‌ یاغی‌ دست‌هایم‌
به‌ سپاس‌داری‌ همان‌ یک‌ دم‌
فدایی‌ همیشه‌ی‌ دست‌های‌ تو شدند
و این‌ ترجمان‌ بی‌زنگار آزادی‌ بود !
(یغما گلرویی)

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد