اما میان بازوان تو امنیتی هست
که ترس را زیبا می کند.
از: لیلا کردبچه / کلاغمرگی
------------------------------------------------------
دفتر عشق:
ناشناسی بیکس
نیمه شب هم حتی
اگر از کوچه تنهایی قلبم گذرد
عطر بدرود و درودش سالی
در دلم خواهد ماند
تو که دیریست در این کوچه اقامت داری...
آسمان های شمال
میان دقیقه های تو
بدل به رنگین کمانی تازه می شوند
پیراهنت انگار
پرچمی است در کوچه باغ های باد و آینه
جادوی چشم هایی که
به صلحی دوباره
می رود
بازمانده ی عصر عاشقی هایت
چه کسی به شانه های
تو
می رسد؟
"معتقدی"
هر آنچه بکاری درو خواهی کرد
جز باد
که توفان به بار می آورد،
و ما مسافر تازه ی این کویریم
توفانی درو می کنیم
که نکاشته بودیم.
"شمس لنگرودی"
واااای مرسی نیما..تو که از عکس تعریف بکنی خیلی می چسبه ..چون این کاره ای
دستت درست که شعرای وبلاگ ما رو برای مریم بازنشر می کنی
نیما چقدر این شعر اول رو دوست داشتم.
سلام و صبح به کام!